سلام من ۲۳ سال سن دارم و همسرم ۲۶ سالشه ما عروسی کردیم و خونه خودمونیم شوهرم یک دختر خاله داره که همسن منه و خیلی تو نخ شوهرم بوده و هست قبلا به شوهرم علاقه داشته ولی مادرشوهرم راضی به ازدواجشون نشده شوهرم هم هیچ علاقه ای بهش نداشته دیروز شوهرم گفت من با دوستام میریم باشگاه و گفتم باشه همیشه ساعت ۵ میرفت ۷ برمیگشت هر چقدر منتظرش موندم نیومد تا ۹ شب وقتی اومد رفت دوش گرفت و شام خوردیم امروز صبح دخترخالش عکس برهنه شوهرم رو فرستاد که رو تخت اون خوابیده بود و واقعا اون لحظه خون به مغزم نمیرسید و عصبانی بودم به شوهرم نشون دادم تا دید گفت غلط کردم چیز خوردم اون منو گول زد بخدا من علاقه ندارم بهش به خانواده ها چیزی نگو من هم اومدم خونه پدرم شهرستان ولی به خانوادم چیزی نگفتم همش عذر خواهی میکنه و غلط کردن افتاده من هیچ کم و کسری براش نزاشتم پدرش فوت شده و مادرشو خواهرش دو کوچه بالاتر از ماین تصمیم گرفتم برم به مادرش بگم و درخواست طلاق بدم با یک نفر در میون گذاشتم گفت اون یک بار این کار رو کرده شاید دوباره بکنه تا جوانی و بچه نداری جدا بشو اما نمیدونم چیکار کنم راهنماییم کنید بخدا من خیلی شوهرمو دوس دارم ولی با این کارش از چشمم افتاد ببخشمش نبخشمش چی کار کنم