سلام.من با پدرم که دیگه بهش پدر نمیگم مشکل دارم.از بچگی که ازش کتک میخوردم.تو جمع بهم توهین میکرد. منو میزدو من میرفتم تو اتاق گریه میکردم ازش متنفرم.واقعا این تا یه جایی قابل کنترل بود.ولی الان به جایی رسیده که حتی چند بار به خاطرش دست به خودکشی زدم. و مامانم تیغ رو ازم گرفته.به مادرم هر ظلمی کرده ، پولشو خرده بهش خیانت کرده بود.مادرم فهمید به یکی پیام داده و تو رابطن انگار و دعوا شد و به عمم و مادربزرگم زنگ زدم.داشتم به خودم میلرزیدم.هر روز دعوا.اون(همون بهش پدر میگفتم)به هیچکدوم از حرفاش عمل نکرده.با رفان مادرم به کلاس ساز مخالفه و رفته بود تو آموزشگاه سر و صدا راه انداخته بود.چند بارم دست روش بلند کرده. میاد میگه مادرش دعوت کرده باید بریم خونشون ولی من کنکوریم.ودرس دارم و اصلا درک نمیکنه.هرچی فحش زشت بود به مادرم و پدرم و مادر مامانم داد.هزینه مارو هم مادرم میده.لباس و مدرسه و...خرج زندکی رو هم نمیده.الان با این وجود مادرم به خاطر حفظ زندگی و بچه هاش که من و آبجیم باشیم کوتاه میاد.میگه اگه خواهرت نبود یه لحظه هم اینجا نبودم.درستو تموم کن بریم.
مدتیه باهم حرف نمیزنن.و وقتی چیزیباشه به آبجیم میگه که بگه.الان پدرم میگه بیا بریم واسه طبقه پایین کاشی انتخاب کنیم باهاش میره!میگه خواهش کرد ازم وخودمم متنفرم ازش ولی واسه اینکه خرج مدرسه منو بده باهاش میره.درحالیکه هیچ ارتباطی ندارن.یه وقتی میره مدرسه مامانمو با خواهش میگه سوار شو.ولی این وسط من دیگه بریدم بخدا.حتی اگه با مادرمم حرف بزنه من عصبانی میشم.تازگیا تو جمع وقتی والیبال بازی میکردیم بهم توهین کرد و منو تو جمع خراب کرد و من از حال رفتم.دیگه خیلی فشار رومه.الان باهاش حرف میزنه مادرمم جوابشو با سرسگینی میده. واین منو دیوونه میکنه که با این همه ظلم جوابشو میده.دیگه نمیتونم تو این خونه زندگی کنم.درآمدم ندارم.کنکوریم.بخدا دیگه میخوام خودکشی کنم. به مادرمیگم یا باون حرف میزنی یا با من.بنظرتون چیکار کنم