خواهرم زیاد میاد خونه مون

Question

با سلام
مشکلی که من دارم اینه خواهرم خیلی زباد میاد خونه مون، من مجرد هستم و پیش پدر و مادرم که هر دو مریض و کهولت سن دارن هستم، خواهرم 5 ساله ازدواج کرده و یک دختر 3 ساله داره، تقریبا هر روز یا یک در میان میاد و من به شدت کلافه شدم، من درس دارم خودشم چون پدر و مادرم پیر هستند و مریض بیش از حد گرفتارم، به غیر از این خواهرم مهمون دیگه هم زباد داریم، و من به طور کامل از کار و زندگی و درسهام عقب افتادم، 80 درصد زمان مفید من به نظافت و مراقبت از پدر و مادرم و مهمون داری میگذره و اون 20 درصد هم بخاطر خستگی و اعصاب داغونی نمیتونم هیچ کاری برای خودم انجام بدهم، به عنوان مثال خواهرم سه شنبه عصر اومد خونه مون و تا پنجشنبه شب موند، دوباره شنبه ظهر اومد و تا 11 شب موند، باز سه شنبه اومده و شبم اینجا خوابیده و الان اینجاس معلوم نیست کی میره، بیش از حد از دستشون کلافه م و بارها ناراحتی مو بروز دادم و گفتم من آزمون دارم اما اصلا توجه نمیکنن، بارها نشستم و تو تنهایی گریه کردم، بعض وقتا میترسم آهم دامنشونو بگیره و بلایی سرشون بیاد اونوقت خودم بیشتر اذیت میشم، همه خونواده از خواهر و برادرهام که ازدواج کردن تا پدر و مادرم از دستشون عذاب میکشن و خودشونم متوجه این موضوع شدن اما بازم نمیتونن رعایت کنن و هفته ای دو سه بار میان، الان شوهرش برا خواب رفت خونه * خودشون و اینا رو گذاشت و فردا اونم باز میاد، درد شدیدی روی قفسه * سینه م احساس میکنم، بغض داره خفه م میکنه، از ناراحتی درد میکشم، میترسم اگه دعوا کنم و رک تو صورتشون بگم انقد نیاین خدا ازم برنجه، یا نفرینم کنن، لطفا به من بگین چکار کنم؟

Answer 1

سلام به شما عزیزم

قابل درک هست که مراقبت از پدر و مادر برای شما با فشار روحی زیادی همراه شده است اما عزیزم در این مسیر بهتر است که اگر آنها دائم در تایم هایی زیادی قرار است در منزل شما باشند خب بهتر است از این فرصت استفاده کنید و بیان کنید که می خواهید در این تایم به شرایط کاری و درسی خودتان رسیدگی کنید و خب در این حالت مثلا از کتابخانه استفاده کنید و یا در اتاق خودتان به درستان رسیدگی کنید.

در این مسیر نیاز است که در کنار احترام به آنها و پدر و مادر بتوانید برای زندگی فردی خود نیز با برنامه ریزی پیش بروید.

بهتر است در این مسیر بجای اینکه بخواهید بودن آنها با پدر و مادر را کنترل کنید سعی کنید که در این مورد با آنها صحبت کنید که نیاز به تمرکز دارید و در صورتی که در آنجا هستند وظایفی را بر عهده بگیرند تا شما تایمتان ازاد تر شود و بتوانید فرصتی برای کارهای خودتان داشته باشید.

در مورد ارتباط پدر و مادر نیز با هریک از آنها بهتر است اجازه بدهید اگر مشکلی وجود دارد خود آنها صحبت کنند و شما بهتر است که در مورد مشکلات و مسیر تعاملی خودتان صحبت کنید.

اما در مورد این جمله ای که بیان کردید که (بارها نشستم و تو تنهایی گریه کردم، بعض وقتا میترسم آهم دامنشونو بگیره و بلایی سرشون بیاد اونوقت خودم بیشتر اذیت میشم،) این می تواند نشان از افکار وسواسی داشته باشد پس بهتر است در صورتی که در شدت زیاد تجربه می شود به صورت حضوری یا تلفنی در مورد شرایط روحی خودتان و افکار و احساساتی که دارید صحبت کنید.