سلام خدمت شما.
من یه پسر مجرد عاشق ۲۶ ساله هستم.
از کودکی زود به زود عاشق می شدم چه پسر و چه دختر.البته هیچ وقت شجاعت دوستی با جنس مخالف را نداشتم که علتش شخصیت خجالتی واعتقادات دینی بود.
و درکل باید ازدواج میکردم یا استمناء که خیلی سعی کردم مقابلش ایستادگی کنم اما نشد.
ازدواج هم که بیخیال... نمیخوام راجع بهش صحبت کنم با این خانوادهها که میگن بچه ای... پول نداری...
این اواخر بود که بیشتر از میل جنسی نیاز عاطفی منو اذیت میکرد و برای سرکوبش ورزش میکردم نمیشد روزی چند مرتبه خود ارضایی میکردم بازم مشکلم حل نمیشد گاهی اوقات گریه زاری می کردم و گاهی هم آهنگ هیجان انگیز با صدای بلند گوش می کردم فایده ای نداشت...
تصمیم گرفتم دنبال راهی شرعی غیر ازدواج بگردم که با صیغه(متعه)
روبه رو شدم و پس از کلی اما اگر و نگرانی در مورد کلاهبرداری این جور
روابط که البته اولش یه ۴۰۰ کلاه رفت سرم ....در نهایت تونستم یه سری افراد مورد اعتماد در این زمینه پیدا کنم.
(خب تازه اصل داستان شروع میشه)
بعد از قرار گذاشتن وقتی برا اولینبار در عمرم بکارتم(D:) رو میخواستم از دست بدم و به قصد لذت یه خانمی رو لمس کنم به شدت اسسسترس و اضظظظظطراب داشتم تا جایی که اصلا نتونستم کاری کنم و رو تخت دراز کش بودم، بعد بنده خدا دید وضعیت من چطوره خودش دست به کار شد با دست یه کارایی میکرد و من چشامو بسته بودم....فقط حس میکردم یه چیزی دور آلتم بالا و پایین میاره و دیگر هیچ....
ارضا نشدم ...وقت تموم شد و من نمیدونستم الان باید خوشحال باشم یا ناراحت...بعد به خودم گفت این بخاطر چیزایی هست که میبینم و سطح توقعاتم رو بالا برده به خودم گفتم شاید اگه یه مدت چیز بد نبینم و یک مورد خوب پیدا کنم حتما اوکیه...
(ببخشید طولانی شد)....من که تو حالت عادی یکی دو دقیقه ای پنچر
می شدم و می ترسیدم که در آینده ،لحظه نزدیکی با همسر زود به زود پنچر بشم و همسرم ناراحت بشه حالا اصلا ارضا نمیشدم...
خلاصه دفعه بعد با کلی مراقبت و ریاضت یه هفته باکم رو پر کردم و. هر روز کباب و شیر موز و شیر عسل و...میخوردم تا روز ملاقات مشکلی از نظر بنزین و سوخت اولیه نداشته باشم و در نهایت برا دومین بار با کلی تحقیق و مقایسه تکنیکال از بین همه موارد یه بنده خدایی رو با اختلاف سنی یک سال بزرگتر از خودم پیدا کردم...
وقتی رفتم منزلشون تفاوت کیفیت رو متوجه شدم و دست رنج تحقیقاتم رو مشاهده میکردم و تو دلم دست مریزاد میگفتم ،هیچ تلاشی بیهوده نیست و جوینده یابنده است.
به اون خانم محترم توضیح دادم که من شرایطم اینطوریه و زمان زیاد نیاز دارم تا منو پنچر کنه،اما بنده خدا گفت که بقیه مشتری ها به ده دقیقه نمی رسه که باک خالی میکنن...و این نشان از کیفیت بالای خانم و میلف بودنشان هست .بعد از فاز معرفی وارد مرحله دوم شدیم که الحق و انصاف هم سفید برفی بودن و هم به نرمی هلو و هم تمام حرکات لازم و صداهای مورد نیاز رو پیاده کردن و گوشم رو حسابی خیس کردن.... و اصلا انتظار رابطه دهانی رو نداشتم که اون هم بدون درخواست من انجام دادن(اجرکم عندالله)... اما من همچنان خیلی کم تحریک میشدم .بعد از چهل یا پنجاه دقیقه هم خودم خسته شدم و هم ایشون و هم زمانم رو به اتمام بود که به خودمون گفتیم این دفعه نشد اما دفعه بعد میشه دیگه زمان خداحافظی فرا رسید و من به خونه برگشتم .وقتی اومدم تا یکی دو ساعت بدنم خسته و کوفته بود با اینکه ارضا نشدم!....و شب اصلا نشد که بخوابم تو خواب تمام بدنم به خارش افتاده بود که فکر کنم خارش عصبی بود چون قبلاً وقتی پریشان خاطر میشدم دستام رو بشدت میخاروندم
حالا بعد از این داستان راستان که واستون گفتم میخوام نظر همه شما رو بفهمم چه کارشناس و چه غیر کارشناس.
آقا من سالمم؟به این کار ادامه بدم؟بگو هر چه دل تنگت می خواهد...