سلام من مهسام ۲۴سالمه و دوست پسرم که شهرستانی هست ۲۶ ساله هست ما باهم بگو مگو داشتیم من دوبار رفتم شهرشون و چون با هم قهر بودیم نیومد دیدن من پدرومادرم خبردارن الان هم خواستگارای خیلی خوبی دارم
من و دوست پسرم ۲ سال باهم بودیم و اون هیچ کاری نکرده حتی سرکارم نمیره میگه برای من افت داره برم سرکار چون بابام دکتره و معاون دانشگاهه خوبیت نداره داخل شهریتان میشناسن ما رو و این دلیلش از نظر من اصلا قابل قبول نیست یک بار با پدرش حرف زده و پدرش گفته رهاش کن اگر قسمت هم باشید خدا شما رو به هم میرسونه اما این بار پسرعموم خواستگاری کرده و گفته بعد از عقد میریم خارج از کشور پسرعمومم مدرس دانشگاهه سنش زیاد نیست من به دوست پسرم گفتم و الان ناراحته که چرا من گذاشتم ازم خواستگاری کنه و سعی میکنه مانع من بشه ولی من هیچ حرکتی از دوست پسرم ندیدم نمیدونم ادامه بدم یا با پسرعموم ازدواج کنم