سلام مشاور،حالم بده،خیلی خستم،فکرا زنجیروار میاد تو ذهنم انقد یه موضوع برام تکرار میشه تو فکرم که خودمم خسته میشم ولی انگار مجبورم ذهنمو قانع کنم و مدام باید دلیل و برهان بتراشم انگار که قراره اون اتفاق بد بیفته و من باید آمادگی ها و دلایل لازم رو از الان براش آماده داشته باشم،دارم خسته میشم
انقد اذیت شدم که بعدازظهر داشتم فکر میکردم که راهی ندارم جز خودکشی و باز فکر میکردم که با خودکشی از بهشت خدا هم طرد میشم و غیره و غیره
فقط خدا میتونه حال منو بفهمه.
یه فکرایی میاد تو ذهنم که مغزم به قرآن حالت قفل شدن پیدا میکنه
من رشتم تجربی بوده باورتون میشه الان بعد نهایت چندین ماه که از کتاب ها دوربودم مثل یک شوک انگار که بهم وارد شده باشه مطالب رو بلد نیستم بااینکه جزو شاگردای برتر بودم !!!
خیلی اعصابم داغونه خودمم میدونم افسردگی و وسواس فکری دارم و نیاز دارم مراجعه به روانشناس کنم ولی متاسفانه شوهرم که باهام نسبت فامیلی هم لازمه بگم نداره بهش اعتمادمو از دست دادم الان دوماهه ک از شروع زندگی مشترکمون میگذره و من وااااقعا رنج میبرم ،دارویی هست که بخورم و خوب بشم؟ سرترالین مثلا؟قبلا هم استفاده کردم سرترالین
اذیت میشم میترسم بهم بگن مشکل اعصاب دارم
از طرفی مدام باید برای قضایا دلیل و برهان بتراشم
خستم فقط ۲۱سالمه اینجور پیش بره ام اس میگیرم یا هزاران مشکل