* پسری تو فامیل هست از بچگی باهاش مثل برادرم رفتار میکردم تا وقتی که سن تکلیف رسیدم ، البته بعدشم با فامیلا بازی میکردیم و اینا منم خیلی دوسش داشتم . تا این ازدواج کزد منممم عاششسق خانومشم مثل خواهرم دوسش دارم ، الحمدالله تازه بچه دار هم شدن ، حالا وا مصیبتا که من الان دیگه به چشم برادری نگاش نمیکنمعذاب وجداننننه که دارمممم ، چه عشق کوفتیهه ، اصلا عشقه یا کراش ، صد درصد کراشه .
روم نمیشه بگم * شب خواب دیدم از زنش طلاق گرفته اومده با من ازدواج کنه خیلی گریه کردم بعد خوابم . خیلییی ، اصلا فکر کردن بهش حالمو بد میکنه . * مدت به خودم میگفتم نه تو دوسش نداری بابا ، چرا باید رو این کراش بزنی این زن داره بچه داره مثل داداشته. ولی یبار به خودم گفتم ، فلانی خجالت نکش خدا خودش میفهمه حستو ، خودتم الکی گول نزن خودتو ، الان دیگه میدونم دوسش دارم ولی واقعا خیلی بده ،یعنی همش از خذا میخوام * خواستگار خوب بفرسته من زودتر ازدواج کنم از این مسائل کوفتی بیام بیرون . عذاب وجدان دارم هم از این لحاظ که زن و بچه داره هم از لحاظ دینی خدایا