درست برعکس دختر خاله من... دختر خاله من، حدود 10 سالشه و از کودکی عاشق دزدیده شدن و بسته شدن خودش، مادر و خواهرش توسط دزدان است. همیشه به مادرش میگه که آرزوش اینه که در خیابون، توسط چند مرد دزدیده بشه یا تو خونه تنها باشه و چند تا دزد بیان تو خونه و دست و پا و دهن خودش و مادر و خواهرش رو ببندند. یکی دو بار این اتفاق افتاده که وقتی تو خونه است، در خونه رو باز میگذاره که دزد راحت تر بیاد. روز به روز داره بدتر میشه. حتی یک روز که با مادرش توی خونه تنها بوده و یه تعمیرکار پکیج به خونشون اومده بوده، میره به تعمیرکار میگه که پدرش فلان ساعت میاد و میگه مادرش کلی طلا داره و طلاهای مادرش کجاست؛ به امید اینکه تعمیرکار وسوسه بشه و ازشون دزدی کنه.