سلام
من خانم ۲۶ساله هستم که کاملن از موقعیت اجتماعی خودم خیییلی راضی هستم و حتا همسر و خانوادم جزو بهترین داراییام هستن. جدیدا خانواده همسرم برای پسر دومشون خواستگاری رفتن و ما مراسم بله برون هم برگزار کردیم . امامن تو وجودم یه حس بدی ایجاد شده. من تو زمان خواستگاری حضور داشتم و این خانواده فقط یه دختر و یه پسر کوچیک دارن و به قدری از تک دختر تک دختر استفاده میکردن که به خاطر اینکع ما یه دخترداریم و تکه پس باید براش بهترینهارو انجام بدین حالا خانواده خوبی هستن ولی خب بسیار پرمدعا و مادر پررویی دارن که انقد از نظر مادی براشون مهم بود که یه حسی تو من ایجاد کردن ، من تک دختر نبودم ولی جهاز و موقعیت اجتماعی و شغلی عالی دارمحتا از عروس دوم هم برای من بهترینهارو به پام ریختن . اما بسیار حساس رو رفتارای دیگران هستم.اصلا موقعیت و خواسته ها و اهداف خودم و فراموش کردم . همش حرفای اطرافیان که قصد مقایسه مارو باهم دارن ذهنیت من و خراب کرده .اصلا حسادتی ندارم اما. ازوقتی ما فامیل شدیم من دچار ضعف روحی شدم اعتمادبنفسم پایین اومده . من هیچ چیزی کم که ندارم بلکه بیشتردارم و حسادتی هم ندارم ولی مادر جاریم باوجودیکه موقعیت مالی خوبی هم ندارن اما خیلی ادعا دارن و مدام دو تا نیم ستی که تو دوران مجردی واس دخترشون دارن رو چنان رو میکنن که اصلا من خودم رو فراموش کردم و همش انگار دو تیکه طلا سه تیکه طلا قراره زندگی رو جلو ببره . ببینین من دسم مادیات این خدنواده و آینده ای که تو مراسمها قراره باشه هم کاری ندادم ولی دوست دارم ذهنم و پاک کنم اصلا درگیر این چرندیات خاله زنک بازی نشم . من موقعیت خودم و دارم و عمرا قابل مقایسه بامن نیستن ولی میوام معمولی باشه نمیخوام باهر صحبت و مقایسه دیگران به هم بریزم و حتا من راجع به این افکارم باشوهرم حرف نمیزنم که مبادا فکر کنه من دچار حسادت یافکرای دیگه شده باشم . داراییای جاری من به درد خودش میخوره نه من . اما میخوام طوری بشم که کناربیام و ازاین گوش بگیرم و از اون گوش بیرون کنم . اخه چطور حساسیتم و کم کنم .ضمنن نمیخوام از ارزش من جلو خانواده شوهرم از ااومدن عروس جدید هم کم شه و نمیخواممن رو فراموش کنن ضمن اینکه ما و مادرشوهرم تو یه ساختمونیم و جاریم هم در اینده قراره بیاد اونجا ، بخاطر همین میخوام ازالان رو خودم کارکنم که بعدا دچارمشکل نشم .