سلام و تشکر فراوان از همه * دست اندرکاران پرسش و پاسخ خانواده
خواهش میکنم کمکم کنید
بنده ۲۷ سالمه کلا آدم ساکت و دوری گزینی هستم
خیلی داغون و گرفتارم
تنها مشکلم و تنها دغدغم و تنها آرزو و هدفم
اینه که مثل بقیه شاد باشم مثل بقیه حرف بزنم مثل بقیه از عروسی رفتن و تفریح و سفر لذت ببرم
مثل بقیه راحت و صمیمی و دل خوش زندگی باشم
اما این طور نیست
دید و نگاه فعلی من به زندگی بسیار بدبینانه و بد هستش
غیر از یک مورد اتفاق در کودکی و شکست عشقی چند سال پیش چیزی نمیبینم که دلیل این خلق افسرده بدونم
اما کلا غمگینو دور و توخودم هستم
از نظر من زندگی یعنی درد و رنج
من متاهلم
اما از نظر من
مجردی رنجه
متاهلی رنجه
همه چیه این دنیا رنجه و من با این زندگی مشکل دارم
تحمل پذیرش درد و رنج زندگی رو ندارم
توی این چند سال مشاوره و روانشناسی هم رفتم نتیجه ای نگرفتم
نتونستم این غول درونمو بشکنم
حتی دو ماهه رفتم روانپزشکی و برام فلوکسامین داد. اما از ترس اعتیاد به قرص اونم کنار گذاشتم
خیلی داغونم نمیدونم چیکار کنم