شوهر من تک پسره و هشت تا خواهر داره و * پدر و مادر که همشون چون از اول با ازدواج ما مخالف بودن و همینطور من اونطور در خدمتشون نبودم که دلشون میخواست و ب خاطر بدفرهنگی و رفتارهای غلط و ازار دهندشون ازشون فاصله گرفتم مرتب دنبال خراب کردن زندگی ما هستن . مادر و خواهرش علنا ب شوهرم میگن طلاقش بده بچه رو ازش بگیر. شوهرم خ منو ازار میده خ زیاد. تو بدترین شرایط زندگی منو و بچه رو بی خرجی و بی حمایت تو شهر عریب ول میکنه میره سراغ خانوادش. کوچکترین مسایل شخصی زندگیمون تمام جزییاتو برا هر کسی تعریف میکنه باب تهمت توهین افترا ناسزا رو برا خانوادش باز گداشته که هر چی میخوان ب من و خانوادم بگن
من پدر ندارم * مادر مریض و * برادر جوون دارم که دستش ب جایی بند نیست
در واقع میشه گف شوهرم و خانوادش از این شرایط من سواستفاده میکنن. خ با نقشه تو زندگیم اتیش میریزن و برای رسوا نشدن هم هزار و یک دروع میگن.
دو سال تو * خونه باهاشون بودم ابو روم میبستن از درامدم پرستار هستم استفاده میکردن و همه جا پشت سرم بدگویی میکردن
خ حسود و پرتوقع و عقده ای هستن
از هیچ تهمت و دروغی فروگذار نمیکنن
من اون دو سالو فقط تحمل کردم
صبوری
اما صبر در برابر این خانواده عین ظلم پذیریه
الان * بچه نه ماهه دارم و با کلی قهر و دعوا تونستم شوهرمو راصی کنم خونه مستقل اجاره کنیم و خونه ای که ساختیم ول کردیم برا خانوادش
شوهرم ب بهانه های مختلف میره پیش خانوادش و وقتی میاد اخلاقش عوض میشه مرتب غر میزنه و ایراد میگیره. اصلا فک نمیکنه تو این موقعیت که دارم میرم زن و بچم ب من بیشتر احتیاج دارن. من تو اون شهر غریبم
منو با بچه مریض * شب ول کرد و رفت
من تا صبح اشک ریختم هر چی ب خودش و باباش زنگ زدم جوابمو ندادن
صبحم رفتم خونه * فامیلم تا سه روز اونجا بودم فقط اومد دنبال کلید و سوییچ
اونا برا بچم دارو خریدم و کمکم کردن حالش بهتر بشه
کاملا برام روشن شده منو برده تو اون خونه تا با کمک خانوادش اینقد زجرم بدن تا خودم ول کنم و برم
چیزیه که علنا گفت چندین بار
من واقعا نمیدونم باید چکار کنم
* ماشین براش خریدم که کل دنیای خودش و خانوادش شده اون ماشین
ماشینو ازش گرفتم چون تنها چیزیه که برام مونده
برا سایر خرجایی که کردم فعلا مدرکی ندارم
چطور باید صبر کنم؟
خودش گفته بود میخواد تنهام بذارم بهم تهمت بزنه که مهریمو نده. این نقشه شوهر خواهرا و خواهراشه
من باید چکار کنم
چرا خدا هیچ کاری برا من نمیکنه
هیچ کس چاره زبون و دروغگویی و نقشه های این خانواده رو نمیکنه
هر وقت حتی * بحث کوچیک تو خونمون باشه اصلا تلاشی برا اروم کردن جو یا حل کردن موضوع نمیکنه فقط گوشی رو برمیداره ب خانوادم زنگ میزنه یا پیام میده و اونا رو میکشونه وسط بعدم میره سراغ خانواده خودش
سه ساله ب هر روشی ازش خواستم اینکارو نکنه دعوای ما ب دیگران مربوط نیست
اما بازم همون کارو میکنه
واقعا دیگه زندگی برام سخت شده
تنها تو خونه بمونم بهم تهمت میزنن بزنم بیرون میگن نتونست زندگی کنه باهاش بمونم زجر کشم میکنه. کتک نمیزنه معتاد نیست کاری که بشه ب کسی نشون داد نمیکنن کارایی که فقط منو آزار بدن
تنها کاری که یک ساله دارم انجام میدم افشاگریه
قبلا سعی میکردم کسی چیزی نفهمه از زبون من اما وقتی من چیزی نمیگفتن و اونا همه جا بدگویی میکردن همه خیال میکردن من بدم و خودم مشکلی ندارم.
دیگه واقعا عاجز و درمونده شدم
خواهش میکنم راهنماییم کنید