سلام. من یه دختر 18 ساله هستم. من به مدت 6 ماه با پسری دوست بودم و در این مدت ما عاشق هم شدیم. کلا غریبه هستیم ولی خانواده های هم را دیدیم و در این 6 ماه 2 ماهش را رل زده بودیم. البته ما نیت ازدواج داشتیم ولی وقتی به خانواده هامون گفتیم قبول نکردند و مخالفت کردند خانواده من به کل مخالف بودن و خانواده اون هم فقط مادرش راضی بود. دیگه نگم از دلم که چی گذشت تو این 6 ماه به من و اون. هردوتامون اولین تجربه عشقی هم بودیم. تا اینکه 3 هفته پیش با من کات کرد به طور یهویی و از همه جا بلاکم کرد. ما آخه دوستای مشترک هم داریم فهمیدم پدرش به اجبار دوست پسرم رو به نامزدی دختر عمش درآورده. الان یه هفته میشه نامزد کرده و بهم گفت بعد من از همه جنس مونث بیزار شده چون من و اون از وقتی با هم دوست شدیم خیلی عذاب کشیدیم. عشقمون دو طرفه و شدید بود ولی این خانواده هامون نزاشتن ما به هم برسیم. من حتی با مادرش صحبت کردم رودررو. مادرش به من راضی بود ولی پدرش به اجبار اون رو نامزد کرد با کس دیگه. چون میخاست از فامیلش عروس ببره. دوست پسرم هم که خانواده دوست و مطیع حرف پدر خام شد و تن به این ازدواج داد. من از وقتی فهمیدم دنیا رو سرم آوار شد انگار. همه امید زندگیم رفت. همه توانم رفت. من عاشقش بودم و هستم. اونم عاشقم بود. من واقعا واقعا واقعا خیلی خیلی خیلی زیاد عاشقش هستم و دوست دارم ابدیت رو با اون بگذرونم. اون تنها دلیل دلخوشی و زندگی من بود. وقتی فهمیدم نامزد کرد انگار غم دنیا تو دلم نشست. حالا تنها امیدم به ازدواج باهاش در اون دنیاس. دوست دارم در زندگی بعدیم با اون باشم و با هم جفت بشیم. دوست دارم هرروز دعا کنم که در جهان بعد از مرگ من زنش بشم فقط من. من هرشب دور از چشم خانواده گریه میکنم و تنها امیدم به ادامه زندگی مرگم هست تا زودتر بهش برسم. شکست عشقی خیلی خیلی بدی خوردم. با اینکه میدونم مال من نیست هنوز عاشقشم و بعد اون هیچ پسری به چشمم نمیاد. اون تنها عشق من بود و هست و خاهد بود. من هرروز دعا میکنم تا ابدیت رو با اون بگذرونم و در جهان پس از مرگ زنش بشم. الان فقط میخام شما بهم دلداری بدی و واسم دعا کنی اون دنیا من تنها زنش باشم. لطفا بگو بهش میرسم و تا ابد باهاش میمونم. من عاشقم