سلام من ۱۷ سالمه و امسال کنکور دارم. امروز مادرم متوجه ارتباط پدرم با یه خانمی شد که متاسفانه داغونم کرد من خیلی دختر بابایی بودم و ما خانواده * خیلیییی خوبی داشتیم واقعا خوشبخت بودیم ۲۲ سال پدر و مادرم زندگی کردن همیشه انگار تو دوران نامزدی بودن اینقدر که با هم خوب و صمیمی بودن ولی یه دفعه این اتفاق افتاد حدود یک هفته پدرم با یه خانم مطلقه ارتباط داشته که این خانم از همکلاسی های سابق دانشگاه اش بوده و میدونسته پدرم متاهله و یه دختر داره کلی هم از طریق اینستا بهم پیام دادن و با هم چت کردن اون خانم داستان زندگیش و بلاهایی که شوهرش سرش اورده رو برای بابام تعریف کرده که خدا کنه واقعا راست باشه و اون بلاها سرش اومده باشه ولی در هر صورت با هم تماس صوتی و تصویری هم داشتن و اون خانم متاسفانه عکسش رو هم برای پدرم فرستاده و پدرم از چهره اش تعریف کرده البته گفته به چشم خواهری زیبا هستید خیر سرش. زنه با اینکه میدونسته پدرم متاهله ولی توی پیام ازش میپرسه متاهلی بابامم میگه آره متاهلم یه دختر دارم یه بار هم به خانومه گفته وقتی باهاتون صحبت میکنم احساس آرامش دارم در حالی که مادرم همیشه همراه پدرم بود و هیچ وقت هیچی براش کم نذاشت خلاصه اینکه تازه شروعش بوده که مادرم متوجه شد. من پیام ها رو ندیدم و از دعوای پدر و مادرم متوجه شدم پدرم ۵۰ سالشه و یه فامیل روی اسمش قسم میخوردن همیشه قهرمان زندگیم بود نور چشمام بود شبا تو بغلش میخوابیدم ولی همه چی بهم ریخت امروز مادرم کلی گریه کرد بابام هم افتاد به معذرت خواهی گفت به خدا دیگه تکرار نمیکنم اینستاش رو پاک کرد دست منو مامانمو بوسید. قرآن آورد و قسم خورد که اشتباه کردم مامانمو نمیدونم ولی من دیگه نمیبخشم دیگه نمیتونم ببخشم دیگه نمیتونم دوستش داشته باشم کاش کتکم زده بود کاش باهام دعوا میکرد ولی این خیانت نابود کرد منو حالا وقتی نگاهش میکنم وقتی میبینم قلب مادرمو که همیشه همراهش بوده شکسته وقتی این وضعو میبینم بدم میاد از هر چی مرد و جنس نره بدم میاد دور و برم مرد خیانتکار زیاد دیده بودم ولی بابام یکی دیگه بود برام همه حسرت مادرمو میخوردن اما دیگه نمیتونم تا نگاهش میکنم اون زنه رو میبینم اونقدر گریه کردم که چشمام به اندازه * کاسه خون شده این حق مادرم نبود. حالم بده نمیدونم چیکار کنم. درضمن نمیخوام منم مثل مادرم به یه مرد دل ببندم و این روزگارم بشه لطفاً بهم بگید چطوری نیاز های عاطفی و نیاز به ازدواج رو توی خودم از بین ببرم فقط خودم رو دوست داشته باشم و در آینده به هیچ مردی علاقه مند نشم ممنونم