سلام، من دختر25ساله هستم، از سن حدود 20 ببعد همیشه تو تنهایی هام ناراحتم حس گم کرده رو دارم،(البته تو جمع شوخی میکنم گفتگو و خنده دارم ولی تو خونه همیشه میرم تو اتاقم تنها میشینم) حس میکنم یه چیزی رو ندارم ک اگر داشته باشمش دیگه قلبا هم شادم، دیگه شخصی پرانرژی و پر از اهداف عالی میشم و براشون تلاش میکنم. تو برهه های زمانی مختلف هر دفعه یک موردی پیدا میکردم ک همون چیزی باشه ک قراره منو بسازه و منم زندگی خوبی داشته باشم، یکبار عشق یکبار درس و ارشد، یکبار خدا و گرایشات مذهبی، یکبار شغل و...، غیر از عشق به همه موارد چنگ انداختم و تجربه شون کردم. تو عشق موفق نبودم و یک شخصی رو دوست داشتم ولی هیچوقت باهم نبودیم (البته الان میبینم ک خوب شد ک اونو انتخاب نکردم ولی بهرحال این موضوع مدتی ذهن و روح منو اذیت کرده بود) الانم یه کسی هست ک کم و بیش تو زندگیم هست، قول و قراری نذاشته ولی هست. اما من حالا ک گاها دارم اون عشق رو هم تجربه میکنم حالا ب مقدار کم،، ولی بازهم اون چیزی نبوده ک قرار بوده منو بسازه.. بعضی موقه ها فکرمیکنم اگر بیاد کنارم و بخوادم اوضاع خوب میشه ولی ته ته دلمم حس میکنم اون حتی عاشقم بشه و هرکاری برام بکنه باز هم من اون چیزی ک قراره بسازدم پیدا نکردم.. همیشه * غمی دارم، هیچوقت لذت زندگی رو نمیبرم، همش نگران آینده م... من چه کنم؟!