سال قبل توی مجازی با پسری آشنا شدم به نام آرتین.قصد فقط دوستی بود و بعد از دو هفته ، به عکس هاش مشکوک شدم. ازش خواستم اگه دوست داره توضیح بده و اون همه چیز رو برام گفت ، انگار چند ساله منو میشناسه. گفت که بیناجنسِ و از مشکلاتش تا اتفاقاتی که براش افتاده ، همه رو برام گفت. بعد از اون خیلی بهم نزدیک شدیم. اونقدر نزدیک که نمیتونستم * روز بدون حرف زدن باهاش دووم بیارم. ماه قبل اقدام به خودکشی کرد...میدونستم توی شهر خودم زندگی میکنه و نگران بودم با خانوادش هم که ارتباطی نداشتم. خودکشیش ناموفق بود اما ضربه * وحشتناکی به من زد. مدام فکر میکردم اگر چیزیش بشه بدون اون چکار کنم؟ میتونم به زندگی ادامه بدم؟ و هر شبم شده بود گریه. هیچوقت به هیچکس تا این حد وابسته نبودم. نمیدونم باید چکار کنم ، خیلی رفتار های احساساتی دارم و در کل احساسم به عقلم دستور میده
چطور این وابستگی رو کم کنم...نسبت به خیلی از دوستای دیگمم اینطوری بودم