مامانم یه وسواس داره که کل اعضای خانواده رو اذیت میکنه
یعنی اگه وسیله ای کوچک ترین جابهجایی رو داشته باشه یا سر جاش نباشه دیگه تمومه و تا اخر روز نمیزاره اب خوش از گلومون بره پایین اون روز دیگه چپ بره راست بره دنبال بهونس که بهمون گیر بده
حتی بابامم دیگه خسته شده از دست کاراش
منم چند بار بهش گفتم که نمیخوام تو تصمیماتم و زندگیم دخالت کنی اما کو گوش بدهکار
مامانم مشکل دیگه ای که داره از مریض بودن خوشش میاد
شاید سه ساله فقط پاش تو دکتر بوده و همه دکترا میگن هیچیش نیست از ازمایشات چند میلیونی تا دارو های خارجی بیشتر اوقات خودشو مریض جلوه میده...