سلام وقت بخیر من دختر ۱۴ ساله هستم
مامانم دو ماهی میشه ک با همسر دختر خاله دوستش حرف میزنه
تا حدی پیش رفته ک صرف بهش گفته پله ها رو یکی یکی میریم بالا و ...
طرف ب مامانم پودر قهوه فرستاده بود منم تو بالکن بودم مامانم منو دید و از اون موقع ب بعد فک کرده بهش شک کردم
کاری ب این کارش ندارم
اول تو اینستا باهم چت میکردن الان اومدن تلگرام چون من و مامانم از اینستا ب صورت شریکی استفاده میکنیم و مامانم نمیخواد بفهمم ک داره با اون مرد عوضی حرف میزنه اون مرد هر چی از دهنش در اومد ب من گفت اسم هکر رو روی من گذاشت و از اون موقع ب بعد احساس میکنم مامانم منو کمتر از قبل دوست داره و دیگه نمیتونم این کار هاشو تحمل کنم
نمیدونم واقعا چیکار کنم همش گریه میکنم میخوام ب مامانم بگم رابطش رو با اون مرد تموم کنه ولی میترسم باهام دعوا کنه ک چرا رفتم و چت هاشون رو خوندم
البته من چتشون رو پنهانی دیدم و مامانم نمیدونه ک از این ماجرا خبر دارم
توی تلگرام هم چتشون رو پنهون کردن ک ن من بتونم ببینم ن بابام
من فقط از این میترسم ک بابام بویی از ماجرا ببره
کاری ک مامانم کرده منو روز های اول ک میشه سه چهار روز قبل خییلی داغونم کرده بود ولی الان با یکی از دوستام موضوع رو در میون گذاشتم دیدم اونم خیانت دیده
اون خیلی توی بهتر شدنم کمک کرد
ولی تنها ترس من اینه ک اون مرد عوضی خونواده ما ها رو ب هم بزنه و با مامانم صمیمی بشه
التماستون میکنم کمکم کنین