سلام من کنکوری ام امسال
و بخاطر اینکه از زیر ذره بین خانواده فرار کنم ...پی خوام برم کتابخونه بخونم
اما عذاب وجدان دارم که مادرم رو که باردار تنها می زارم و کمکی بهشون نمیکنم. از طرفی دیگه تحمل کنترل های مداوم شون رو ندارم.
و یه چیز دیگه ام هست اون هم اینکه من اصلا از در اجتماع بودن حس خوبی ندارم و کلا در برقراری هر نوع ارتباط ....حتی مثلا تاکسی گرفتن مشکل دارم....
و الان واقعا سردرگم و ناامید شدم.از خودم که
درس هام عقب ام . خانواده منتظر نتیجه * سریع السیر از من هستن.روابط اجتماعی ام صفره.و کلا از درون احساس پوچی می کنم و نامید شدم دیگه