سلام
روزانه سوالات زیادی راجع به خیانت پدر یا مادر در این سایت گذاشته میشود
من نه قثد دارم کسی را تخریب کنم مه هیچ چیز دیگر فقط کمک میخوام
مادر من زنی زیبا و خوش اندام هست و برادر پدرم در گذشته به مادرم علاقه داشته اما به یک سری دلایل قسمت هم نشده اند الان مادرم زنی ۳۳ساله و عموی من مردی خوش پوش و ۵۰ ساله اختلاف سنی زیادی ام داشته اند ولی خب در قدیم اصلا حرف از سن و سال و پولو نبوده و واقعا مثله الان انقد ازدواج سخت نبوده .
یک سری مراسم ها و جشن ها ک میشه چون فامیل هستیم خب اصولا لباسامون زیاد با خجاب نیست و در حد همون جشن ها لباس منی پوشیم عموی منم واقعا تیپ خوبی داره هرچند بابام هم مثه اون خوشتیپه .
عموی بنده بدجور اوی جشن ها به بهونه جشن و این موارد و رقص محلی دستای مادرمو می گیره و یکی دستسو دور کمر مادرم حلقه می کنه و می رقصن بارها و بارها شاهد این صحنه بودم ک مادرمو از پشت حتی بوس هم کزده مادرم با نگاه غضب آلود بهش خیره میشد ولی عموم لبخند می زد و مادرم با یک ناز خاصی روشو می کزد اونور همین جوری چندین سال تو جشن ها و مراسم ها مهمانیا عمومی من لذت می برده و واقعا متعجبم چرا این کارو میکنه
یک بار دیگه ام توی مهمونی بودیم بخاطر مراسم خطنه پسر داییم باز عموی من اونجا بود به مادرم گفت چایی می ریزی برام مادرم دستش *** بود اینم ازخدا خواسته پا میشه و می ره اشپزخونه و مادرم ک دچر ظرف شویی در حال شستن ظرف ها بود میره لیوان بیاره از اون کابینت بالای ظرف شویی و کامل و واضح با چشمام دیدم. که عموی مم کامل قسمت جلوشو با یک حرکت مثله عقب جلو زد به پشت مادرم مادرم هم کمی شل شد و خودشو به عقب جلچ می برد فک میکردم مادرم خوشش نمیاد ولی دیدم نه اون هم همکارینیکنه با عموم
عموی من همینجور عقق جلو می کرد تا کامل با چشمام آلتشو از رو شلوار برامده بود دیدم و میخاست گزدن مادرمو بوس کنه ک من اومد اشپز خونه و سریع جدا شد
بار ها و بارها شاهد این صحنه ها بودم واقعا چجوری میتونی به زن برادرت این کارو کنی
دوستان من از این واقعه می ترسم می ترسم ک زندگی پدرم خراب بشه بار ها به مادرم گفتم این عمو همش خودشو به تو می چسبونه تو مراسم ها و مادرم میگفت مراسمه دیگه ماهم نیمه برهنه ایم مرد ها هم خوششون میاد گفتم چرا باثد اون خوشش فقط ک برام داستان گذشته ک عموم عاشق مادرم بوده رو تعریف کرد و از مادرم پرسیدم کع تو چی توهم عاشقشس گفت نه ولی ته دلم ذوسش دارم برادر شوهرمه گفتم پس دوسش داری گفت نه و عمشمیزد زیر این حرف .
دوستان الان از اون ماجرا دو ماه میگذره و عموم خونه * ما نیومده یک بار که مدرسه بودم برگشتم خونه دیدم مادرم توی حمومه و عموم توی حال نشسته با لباس رکابی و شلوارک تا منو دید لباساشو پوشید من مطنم مادرمو ازنظرجنسی تامین میکنه
و ازطرفی مادرم هم بهش علاقه داره مطنم
ممنون میشم اگر نظر بدین و جهت خنده چیزی نگید
پدر من نظامیه و هفته ای یک روز خونه است