سلام و وقت بخیر
۳۴ساله و مرد هستم ۹سال هست ازدواج کردم ودخترم ۷سالش هست
دوسال هستش که همسرم و دخترم خارج از کشور هستن بخاطر ادامه تحصیل
و تو این مدت هم بدلیل اینکه بمن برچسب خیانت زدن قطع ارتباط کردن و مهریه اشون رو دارم پرداخت میکنم
دوماه هست ک به تازگی قبول کردن تلفنی صحبت کنیم
از هیچ محبتی دریغ نکردم هرچی لازم دارن واسشون تهیه میکنم و میفرستم اون کشور واسشون
اما متاسفانه همه چیز * طرفه شده و فقط من دارم بها میدم و کششی از سمت خانمم نیست از زبان خودشون هم اینو گفتن که من اولویت سوم یا اولویت های آخر زندگیش هستم و خودش و درسش و دخترش اولویت های اولش هستن
از اینکه انقد خورد و کوچیک شدم واقعا ناراحت و عصبانی هستم
اما چیزی نمیتونم بگم ک مبادا ناراحتی پیش بیاد و نخواد بیاد ایران
نمیدونم چیکار کنم بشدت حس انتقام تو وجودم شکل گرفته و نمیدونم چه جوری تخلیه روانی بشم و اینکه تا با کسی آشنا میشم عذاب وجدان راحتم نمیزاره و حس میکنم نباید تو رابطه جدیدی وارد بشم
اما از طرفی هم میبینم اون ذره ای بهم اهمیت نمیده با وجود اینکه میدونه چقد دوسش دارم و واسش همه کار کردم
بهم ریختگی ذهنی از یه طرف ندیدن خودش و دخترم از طرف دیگه
احساسات سرکوب شده و له شده ام که روزانه اتفاق میوفته و اینکه واقعا کار درستی هست که وارد رابطه لااقل زودگذر دوستی ساده بشم یا نه.
همه اینا رو چ جوری باید تحت کنترل دربیارم و یکم آرامش واس خودم بسازم
راه حلی دارید ممنون میشم بهم پاسخ بدین