سلام
پسرم 5 سالشه و مهدکودکی جایی نمیره. به شدت از دزد میترسه و همه حرفش همین شده و بیشتر شبا خوابشم میبینه و شبا همش میگه خواب دزد میبینم و به سختی میخوابه. نمیدونم کی بهش گفته و چی دیده که انقد از دزد میترسه خیلیم بهش توضیح میدم که دزد یکیه مثل خود ما فقط بدون اجازه چیزی ورمیداره الان دیگه کسی از دوستش یا خونواده چیزی بدون اجازه ورداره حساس شده میگه دزده. چجوری بهش توضیح بدم و چه قصه و داستانی واسش بگم که ترسش کم بشه چون خیلی داریم عذاب میکشیم یه قدم بدون ما جایی نمیره و یه روز بردمش مهدکودک همش به من چسبیده بود و ازم دور نمیشد میگمش چرا با بچه ها بازی نمیکنی میگه دزد میاد. اضطرابشم زیاده همش یا داره ناخن میخوره یا پوست لبشو میکنه