مشاوره تلفنی حضوری آنلاین
۰۲۱-۲۲۲۴۷۱۰۰
۰۲۱-۸۸۴۲۲۴۹۵
۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲

لطفا بنده رو راهنمایی بفرمایید.

227 بازدید
سوال شده نوامبر 4, 2022 در مشاوره رایگان فردی توسط آوین ممتاز (140 امتیاز)
بسم الله الرحمن الرحیم

سلام وقت بخیر

من قصد دارم شناخت و معرفت خودم رو درباره * انسان. آفرینش.زندگی. و ... بیشتر کنم. چون دوست دارم زنده باشم
البته این را هم بگویم که معتقدم مطالعه به تنهایی کاری از پیش نمی برد.
آنچه بیش از مطالعه تاثیر گذار است تامل و عمل من است. این را از آن جهت می گویم که من خودم آدمی هستم که تعامل خوبی با دیگران ندارم و اجتماعی نیستم‌.و  بر چنین آدمی از هر جهت می توان خرده گرفت.
مثل کسی که بگوید مسلمان ام ولی اعتقادی به نماز ندارم!  در واقع هر مسلمانی باید نماز بخواند ولی هر کسی  را هم که نماز بخواند نمی توان گفت که وی یک مسلمان است.
تعامل و در میان اجتماع بودن هم  مثل نماز است که هر زنده ای باید این گونه باشد اما لزوما هر کسی هم که با اجتماع است زنده نیست...
از این جهت است که باید آگاه باشم. نه آنکه یک مرده * متحرک باشم و نه آنکه یک زنده نما!...تعادل در  اندیشه و عمل + اخلاص عمل (معنا داشتن در پی هدفمند بودن آن )
....
از نظر عمل ، باید بگویم در زندگی من این اعمال در نماز به موقع+سحرخیزی+تعهد به برنامه+میانه روی در قسمت های مختلف+ با آغوش باز پذیرفتن ابزار معدنی که در اختیار دارم.(معدن وجودی من ،در واقع هر انسانی،معدنی است شامل تمام آنچه من بدان احتیاج دارم تا به کمال برسم.)ابزار این معدن ، در واقع چیز هایی هستند که ناخالصی های این معدن را از میان برداشته و کیمیای خالص آن را استخراج می کنند.
که هدف نهایی همه این ابزار ها تلاش در جهت آن هدف است.ابزاری چون ورزش که یاری دهنده * روان را تقویت می کند. ابزاری چون علم آموزی. ابزاری چون مهارت های زیستن دنیوی(یاری دهنده * زیستن معنوی)
 و اما از نظر اندیشه . هم من به وسیله هایی احتیاج دارم:
کتاب _ سخنان اساتید محترمی که در زمینه های مختلف فعالیت دارند.و من گلچینی از سخنان همه * آن ها را در ذهن جای می دهم.(اساتیدی همچون: والدین عزیزم+اله قمشه ای+آذرخش مکری+و ...)_
در مورد کتاب اما نمی دانم بعد از مطالعه پیوسته و روزانه هر چند قدر کوچکی از قرآن.  به چه کتاب دیگری رجوع کنم.
[ بدیهی است که قرآن آن قدر جامع و کامل هست که انسان احتیاجی به منیع دیگری پیدا نمی کند. اما از آن است که ذهن محدود من نمی تواند به تمام و عمق قرآن دست یابد و لازم است تا در بعد از قرآن و در کنار آن  از وسیله های دیگری همچون سخنان و کتاب های انسان های سرد و گرم چشیده و متفکری استفاده کرد.]
به این دلیل از شما خواهشمندم تا منابع مفیدی را در این جهت به بنده معرفی بفرمایید.
اپیشاپیش از لطف شما سپاسگزارم.
امید دارم که عذر بنده را بابت طولانی متن پذیرا باشید‌.
2 پاسخ
پاسخ داده شده نوامبر 4, 2022 توسط Shă̈dŏ̈w ممتاز (180 امتیاز)
سلام به شما در واقع شناخت انسان یک مسئله کلی هست و بررسی آن زمان بر است در صورتی که محدوده آن مشخص نشود این بدان معنا است که باید مشخص شود در انسان چه چیز را نیاز دارید بررسی کنید آیا نقش او در جامعه مدنظر است یا یک تعریف کلی و روانشناسی از انسان و یا حتی تعریف زیست شناختی از انسان
و در کنار آن مسئله آفرینش مسئله مهمی است که در دانش زیست شناسی،دانش ادیان و دانش شیمی و فیزیک تعاریف متفاوتی دارد،کیهان از فروپاشی آغاز شد یک تعریف از آفرینش در حیطه دانش شیمی است
انسان از اجداد موجوداتی میمون نما و با توانایی باروری و تامین نیارهای اولیه است و تکامل یافته است، نظریه تکامل مطرح میشود،تعریف زیست شناختی از آفرینش
و در ادیان تعاریفی دیگر از آفرینش است،آدم و حوا پدر و مادر همه ما هستند و این را معتقدان پذیرفته اند و عده ای آن را نقض میکنند.

انسان شامل جسم و روحی است جسم در صدد درک واقعیات اطراف و محرک ها است
و روح درکی فراتر از جسم دارد و احساسات،ترس،خشم،نفرت،لذت و....را برای ما معنا میکند.در ادیان روح معنا دهنده جسم و جان کالبد و جسم انسان تعریف میشود

و هم چنین زندگی دارای تعریف های زیادی است،تعاریف روانشناسی زیست شناختی
دینی و فلسفی
توانایی تنفس و خون رسانی به اندام،عملکرد حواس پنج گانه و درک محیط خارجی
یا یک فرصت برای تجربه و رسیدن به هدف ها
یا یک فرصت برای جمع آوری اندوخته ها و ارزش های معنوی برای یک زندگی پس از مرگ!و اینجا مطرح میشود که آیا زندگی پس از مرگ واقعا وجود دارد؟و درگیری دانشمندان و افراد دینی ما را به نتیجه ای نرسانده یک تعریف عقلانی و قابل اطمینان چه میتواند باشد؟؟
ادامه
دارای دیدگاه نوامبر 5, 2022 توسط آوین ممتاز (140 امتیاز)
از لطف شما سپاسگزارم.

راستش ...خیلی سردرگم هستم.و علت این سردرگمی را چیزی جز انتخاب های نادرست خود نمی دانم.
من هم اکنون با بار گرانی از کار های انجام نداده * خود روبرو هستم.
امسال کنکور دارم.و من تازه دارم به خیلی چیزها فقط فکر می کنم.
من نسبت به هم سن و سالان خود از جهت ذهنی و طرز تفکر انگار عقب تر هستم...خیلی مضحک است اگر بگویم در کنکور موفق نخواهم شد به این دلیل...این ها  فقط دلایلی برای راحت طلبی اند.
اما خب اگر حداقل از جهت های دیگر زندگی . یعنی غیر از تحصیل و کنکور
در وضعیت مطلوبی خود را می دیدم.راه هموارتر می شد و من امیدوارتر
با این همه حکمت خدا بالاتر از هر چیز است.من اگر بخواهم، می شود.
البته نمی دانم این چیزی که گفتم شعار بود یا حقیقتی که در ذهن داشتم...!
منظورم از وضعیت نامطلوب
خب من ۱۷ سال دارم اما وقتی فکرش را می کنم حتی به اندازه * یک ساعت هم به معنای واقعی زندگی نکرده ام.و انسانی که بعد از ۱۷ سال بخواهد  زنده باشد و زندگی کند.قطعا یک شبه این تحول اتفاق نخواهد افتاد.وبهتر است بگویم که  اصلا اتفاق نیست .کیفیتی است که  می تواند بهبود یابد.
ک با این اوصاف شرایط بسیار سخت و حتی عیر ممکن به نظر می رسد.و بدتر از آن  درجا زدن است...چندین روز خود را مشغول خواندن مطالب مختلف روانشناسی و اعتقادی و... می کنم.اما در نهایت آن هنگام که باید عمل کنم.من همان آدم قبلی ام و همان روال را طی می کنم‌. و می بینم که من هنوز هم دارم به طرز فکر دیگران راجع به خودم فکر می کنم.هنوز هم نمی توانم خود واقعی ام باشم.هنوز هم همان آدم سرد و بی روحم که وقتی ده سالش بود با مرگ پدربزرگش اشک نریخت. (آن موقع من اصلا نمی توانستم بفهمم که نبود پدربزرگم یعنی چه...چون به او  احساس وابستگی نداشتم....) وقتی سنم کمتر بود ...یعنی حدود مثلا ۶ تا ۱۱ سالگی . موقع خواب شب که می شد من همش این فکر در ذهن ام بود که اگر پدر مادرم رو از دست بدم.چه اتفاقی می افته ! و حتی از جهت های مختلف و اتفاقات مختلفی که ممکن بود بیافتند آن را بررسی می کردم...مثلا اگر خدایی نکرده تصادف کنند . بعد آن موقع چه اتفاقاتی بعد مرگ ایشان می افتد!! و ...این خیال پردازی منجر به گریه می شد تا اینکه خوابم می برد.بعضی شب ها با خود می گفتم.واقعا دیگران چگونه می توانند از روزی که پدر مادرشان پیششان نباشد هراسی نداشته باشند...و زندگی کنند....جالب این بود که این افکار را فقط شب ها موقع خواب داشتم....شاید به نظر منطقی نباشد.اما من فکر می کنم.یکی از دلایل سرد و بی عاطفه بودن الانم به آن شب ها و خیالات بر می گرد...
من فکر می کنم که سرد و بی عاطفه ام چون حس تعلق خاطر و دوست داشتن عمیقی نسبت به خانواده و اقوام نزدیک ندارم.مثلا چند سال پیش یکی از اقوام نزدیک عمل جراحی مهمی داشت.اما من نسبت به او و وضعیت اش هیچ حس بدو ناراحتی  نداشتم!شاید فقط بالاجبار به خود حسی را القا می کردم.که اسمش فقط دلسوزی بود.
و همچنین در مسائل اعتقادی بعد از انتخاب های نادرست زیاد بازگشت به مسیر اصلی واقعا سخت است.
چیزی که هست این است که من نمی توانم همزمان در این دنیا   زندگی و هم اینکه به فکر عاقبت زندگی خود باشم.
هم از ته دل بخندم و هم اینکه غرق زندگی دنیا نشوم.
در واقع این همان چیزی است که آقای چیکسنت به آن رسیده بود‌
کژ خواهی انسان.اینکه انسان همواره آن چیزی که را که خوب می پندارد در حقیقت او را خوشحال نمی کند و بالعکس.که در قرآن آمده است...

تمرکز بر زندگی واقعا سخت است‌
من حجم درس زیادی برای مطالعه امروز داشتم.اما یک رفتار در ذهن ام ماند و برداشت من از آن رفتار کل برنامه * امروزم را بهم ریخت جوری که انگار اصلا برنامه در کار نبود...
آن رفتار...رفتار دبیر ریاضی زنگ دوم ۱۴۰۱/۸/۱۴:
البته رفتار های قبلی این دبیر هم برای من جای سوال داشت و جلسه اخیر جواب کوبنده ای به همه * آن سوالات داد.
خب من آدم اجتماعی نیستم.البته من اصلا خود را آدم نمی دانم.نه اینکه خودکم بینی داشته باشم و از این دست مطالب نه...واقعا نشانه های انسان بودن رو در خودم نمی بینم.به هر حال از جهت است که در مدرسه و کلاس هم آدم گوشه گیر و ساکتی هستم.
همان جلسه * اول وقتی دبیر حضور غیاب کردند و اسم من رو گفتن گفتن که تو خیلی مظلومی(چیزی که در آن لحظه در ذهن ام بود این بود که من چه آدم حقیری هستم...ولی بعد از آن دیگر  خیلی به آن فکر نکردم .) و ... در یکی دیگر از کلاس ها هم همان موقع حصور و غیاب بهم گفتن که فلانی (یعنی من)خانومم....امروز هم وقتی جواب امتحانات رو دادن من ۱۷.۵ شده بودم.بهم گفتن که اگر فلان سوال رو دقت می کردی نمره از دست نمی دادی. نگاهش هم طوری بود که من اصلا احساس خوبی نداشتم.و بعد از دادن امتحانات هم برای حل یک سوال من را صدا زدن برم پای تخته.و بعد حل سوال گفت دستت درد نکنه.
شاید به نظر همه * این رفتار ها عادی و معمول به نظر برسند اما به من این نتیجه را می دهد که دبیر من رو یک آدم ببخشید ولی ساده لوح و شیرین عقل شناخته و با تعریف های گاه و بی گاهش انگار وظیفه خود ش می دونه که این طور رفتار کنه....در واقع من از رفتار دبیر ناراحت نیستم.از رفتار خودم عصبی ام که منجر به همچین بازخوردی شده...
و بدبختانه به همین سادگی من زمان از دست می دم و درجا می زنم....
و واقعا ناامید م از خودم.
دارای دیدگاه نوامبر 6, 2022 توسط Shă̈dŏ̈w ممتاز (180 امتیاز)
این پاسخ ادامه دارد و به این پیام ختم نمیشود
 ادامه آن نیازمند فکر کردن هست.

بسیار ممنونم.عقب بودن از همسن و سالان که شما از لحاظ ذهنی بیان کردید می تواند با تغییر نگرش و منش ها به پیشرفت تلقی شود اما باید دقت شود که عملکرد شما در زندگی خود نیازی به مقایسه با هم سن و سالانتان ندارد،اگر بخواهیم یک نمونه از هم سن و سالان شما را مورد بررسی قرار دهیم آنها بیشتر غرق در موضوعاتی هستند که در رنج و محدوده سنی آنها کاملا عادی است و برای مثال اگر شما در این سن به دوستی با جنس مخالف پاسخ ندهید و با اندیشه  خود آن را غیر منطقی بدانید و هرگز هم وارد رابطه دوستی با جنس مخالف نشوید شما ممکن است در بین عده ای از همسالان خود متفاوت به نظر بیایید اما این دلیلی بر اشتباه بودن مسیر انتخابی شما نیست.
اگر سبک زندگی شما نسبت به همسالانتان،سبک رفتاری،باور ها،ارزش ها انتخاب های شما نسبت به هم سالان و هم کلاسی های خود دارای تفاوت است جای نگرانی نیست.اینکه عقب بودن و جاماندن شما در چه موضوعاتی است دقیق مطرح نشد.
تحصیلات بخشی از زندگی هستند و آزمون سراسری تنها دخیل در رشته دانشگاهی و به دنبال آن ممکن است شغل آینده تحت تاثیر تحصیلات دانشگاهی انتخاب شود اما در کنار آن بدون شرکت در آزمون سراسری کنکور نیز می توان با شناخت توانایی ها و مهارت ها وارد اجتماع کاری شد و در کنار ادامه تحصیلات دانشگاهی در هر رشته و شاخه می توان مشغول به کار شد و مهارتهای اجتماعی خود را ارتقا و پیشرفت داد و نیز می توان به استقلال یافتن مالی و فردی خود کمک کرد و آن را بهبود داد و یا در صدد بهبود آن تلاش کرد.

کنکور به عنوان یک آزمون نباید مانع و سدی جلوی مسیر امیدواری و انگیزه و هم چنین وضعیت مطلوب زندگی باشد.
پذیرش کنکور به عنوان مرحله و بخشی از زندگی در حیطه تحصیل و خود داری از قرار دادن تمامی تمرکز ها بر روی آن می تواند برای شما فرصتی دوباره در جهت تجربه وضعیت و حالت مطللوب بدهد.
با برنامه ریزی روزانه می توان از فشار درسی کنکور و هم چنین فشار روانی آن کم نمود.در این برنامه ریزی باید به بخش های دیگر زندگی روزانه توجه داشت.

خواستن و به دنبال آن تلاش ، داشتن عملکردهایی در جهت رسیدن به هدف و هم چنین انگیزه و امیدواری در مسیر رسیدن به هدف(برای مثال هدف می تواند تجربه وضعیت مطلوب و هموار از دید شما)باشد.مطرح کردن راهبردهای لازم برای رسیدن به هدف مهم و لازم است.من باید چه مواردی را برای رسیدن به هدف انجام دهم یا حذف کنم و...

اگر به گفته های ذهنی باور پیدا کنید می توانید آنهارا به حقیقتهای مورد پذیرش خود تبدیل کنید.

اینجا لازم است منظور شما از زندگی نکردن مطرح بشود چرا که معنا نمودن زندگی کردن و زیستن برای شما می تواند مشخص کند شما چه منظوری دارید
آیا زندگی را در تجربه های خوشایند معنا میکنید
در برطرف شدن نیاز های خود
زندگی از دید شما نگاه۱. ماورایی(غیر مادیات) دارد  ۲.مادی یا ۳.مادی توام با غیر مادیات،در واقع تعداد بسیار زیادی از ما دیدی با محتوای مورد سوم به زندگی داریم چرا که هم مادیات برای ما ارزشمند هستند و هم احساسات،عواطف،ارتباطات و بطور کلی غیر مادی هادر جهان دارای ارزش هستند،برای مثال یاری کردن را نمیتوان ماهیت مادی برای آن درنظر داشت  اما میتوان مادیات را در آن به عنوان ابزار به کار برد مانند کمک کردن مبلغی به یک نیازمند که اینجا یاری کردن به واسطه یک مورد مادی اتفاق افتاده است.

همه ما در شرایطی  قرار گرفته ایم یا در حال یا گذشته و قرار خواهیم گرفت که سخت و طاقت فرسا هستند و این نقطه مشترک در دایره * زندگی ما است.

برای اجرای انجام توصیه هایی که در کتابهای روانشناشی و هر کتابی باید به خود زمان و فرصت داد و خوانش آن کتاب باید عمیق و مفهومی باشد و توصیه های آن را به طور خلاصه یادداشت نمود یا زیرجملات را  خط کشید تا مشخص گردد چه موضوعی برای شما اهمیت دارد و چه مسئله ای برای شما بین مسائل مطرحی دیگر آن کتاب از اهمیت برخوردار است،شیوه مطالعه بسیار مهم است و شما به عنوان یک نوجوان با مطالعه در مسیر خوبی قرار گرفته اید  
و توجه کنید برای انجام توصیه ها زمان نیاز است و باید از یک توصیه شروع کرد و به ان عمل کرد،برای نمونه تمرین یک مهارت خودآگاهی میتواند قرار شما باشد که آن را به مرحله انجام برسانید و برای این مسیر باید قدم ها را یک به یک گذاشت.یکی پس از دیگری و قدم ها به دنبال هم اما با دادن فرصت کافی به خود جهت رشد فردی و یادگیری مهارتها.

آدم قبلی بودن و ادامه مسیر گذشته و ماندن در آن ممکن است از پذیرش شما باشد که شما خودتان پذیرفته اید که در این مسیر بمانید و یا ممکن است تلاشهایی  جهت ورود به مسیر تاره ای نداشته اید یا تلاش ها کم و کافی نبوده و هم چنین ممکن است تلاشها در حد لازم بوده اما نتیجه اثر بخش نداشته در هر صورت برای ورود به مسیر تازه باید تغییر کرد.

اندیشه در محور اندیشه مردم و قضاوت مردم بسیار قابل توجه است و باید در این مسیر گام هایی برداشت چرا که قضاوت ها و اندیشه های دیگران باعث از بین رفتن تمرکز بر روی موضوعات مهم می شود و باید بر روی (خود)خود راستین متمرکز شد با توصیه های روانشناسی و یاری گرفتن از دوستان  و افراد متخصص در این زمینه با تقویت اعتماد بنفس و حس ارزشمند بودن
به این نکته توجه کنید که قضاوت، گفته ودید  دیگران در باره شما موضوعی نیست که به شما ارتباط داشته باشد و شما بهتر است بر اساس دید بقیه به خودتان و قضاوت آنها نسبت به خودتان به خودتان نسبتی ندهید وهم چنین براساس آن گفته ها و قضاوت ها درباره خود به شناختی نرسید چرا که این شناخت درمسیر نادرستی پایه گذاری میشود.این موضوع یعنی بی اهمیتی و تمرکز نکردن نسبت به دید و قضاوت دیگران نیاز به تمرین دارد.

فقدان و نداشتن حس غم و ناخوشایند نسبت به مرگ یک فرد میتواند از شرایط روحی شما خبر دهد و در کودکان این موضوع ممکن است کاملا پررنگ نشود مرگ خویشاوندی که از خانواده اصلی کودک نیست  مانند پدر بزرگ و مادربزرگ و...و میتواند شک برانگیز باشد  اما نرسیدن به درک مناسب از مسئله مرگ و ماهیت آن میتواند سبب این رفتار باشد.هم چنین در مسئله عمل جراحی فردی که از خویشاوندان مثال زدبد هم همین موضوع مطرح است در کنار آن شرایط روحی شما باید بررسی بشود درصورتی که همچنان حس غم را شریک نمیشوید و از فقدان وجود دیگران در زندگی تان احساسی ندارید.این بی تفاوتی احساسی هم چنین ممکن است ریشه در دوران کودکی بسته به تربیت و شرایط محیطی باشد.
در سنین کودکی نگرانی و واهمه در مورد از دست دادن عزیزان زندگی به ویژه والدین مطرح است و این در خیلی از کودکان دیده میشود،کودک از دوران کودکی هر ساله فاصله میگیرد و به تدریج باید از وابستگی به والدین خود خارج شود و گاهی ممکن است این جداسازی وابستگی به والدین برای کودک نگرانی هایی ایجاد کند،او با ورود به مدرسه و قرارگیری در اجتماعی بزرگتر از خانه یعنی مدرسه از خانواده و والدین دور میماند و خود را ملزم میبیند که کمتر وابسته باشد و این شرایط با نگرانی و واهمه درباره از دست دادن عزیزان همراه است،هم چنین موضوع دل بستگی و طرز درست پاسخ به آن در کودکی داده شود و مادر توجه و عشق لازم را به کودک داشته باشد دل بستگی افراطی و ترس از دست دادن والدین به وجود نمی آید حتی ممکن است افراد وابسته در روابط عاشقانه خود نیز بسیار حساس باشند و از دست دادن همسر،نامزد،دوست هم جنس و جنس مخالف را بسیار ناخوشایند و ترسناک می دانند.
البته درگیری فکری با خطاهای ذهنی هم میتواند سبب افکار هراس انگیز درباره آینده باشد.مانند خطای ذهنی
▪︎ پیش بینی منفی
▪︎ بزرگ نمایی
و خطاهای دیگر ذهنی که در مورد این ترس از دست دادن والدین میتوانند مطرح شوند.

فقدان حس عشق و دوست داشتن نسبت به خانواده و خویشاوندان موارد بسیاری را در بر دارد چراکه در روانشناسی نمیتوان یک مورد و عامل را عاملی مطلقا درست انتخاب کرد و این فقدان حس علاقه نیاز به بررسی دارد.

حس دلسوزی یک حس به اجبار نیست( چرا که احساس میشود و به درجه احساس شدن و درک کردن رسیده یعنی من درک میکنم برای آن فرد ناراحتم) بلکه ادعای دلسوزی و القای حس ترحم به بقیه ممکن است یک حس نمایشی و برخلاف حس واقعی خود یعنی بی تفاوتی باشد،پس ادعا و القای حس بسیار مهم است.

برگشت به مسیر درست بعد انجام اشتباهات قطعا راه ساده و آسانی نیست.اگر برای نمونه بخواهید از ارتباطات و روابط اشتباه خود خارج شوید مثل بیرون آمدن از رابطه دوستی با فردی که اعتیاد دارد قطعا سختی هایی به همراه دارد و نیازمند صبر ،اراده و همه * موارد موثر برای رسیدن به هدف که همان خارج شدن از رابطه اشتباه است باید در دستور کار قرار بگیرند.

اگر در مسائل اعتقادی قوی و پایبند هستید نباید همه چیز دنیایی را کنار گذاشت و تنها اندیشه ای مبنی بر آخرت و زندگی پس از مرگ داشت چرا که سبب تلخی لحظات میشود.خنده با خشنودی درونییا مثال هایی از این دست که در محدوده لذت بردن از زندگی قرار دارند مخالفتی با آنچه که اعتقاد دارید ندارد.اما این عدم مخالفت هم نباید سبب شود شما دچار زیاده روی و کاستی شوید،برای نمونه بخاطر لذت از زندگی خود وارد روابط مختلف اشتباه شوید و به خود یا دیگران آسیب بزنید چه دین دار باشید و چه خالی از ایمان باشید این موضوع برای شما قابل درک است.سخت گیری در زندگی به سبب دین میتواند به روحیه شما آسیب وارد کند.
دارای دیدگاه نوامبر 6, 2022 توسط Shă̈dŏ̈w ممتاز (180 امتیاز)
ویرایش شده نوامبر 6, 2022 توسط Shă̈dŏ̈w
این طرز فکری شما که خود را از انسان بودن خارج میبینید به ارزشمندی خودی(عزت نفس)شما ارتباط دارد و مشخص است که برای ارتقای سطح ارزشمندی خودی باید تلاش نمود و حس ارزشمندی که باید در کودکی توسط مادر به شما داده میشد بهتر است در وجود شما پایه گذاری شود،شما انسان هستید و همین دلیل ارزشمند بودن شما است،شما با هر ویزگی های ظاهری مانند چهره،قد،وزن ...و با هر ملیت،فرهنگ،دین و آیین،اعتقاد و باور،سطح هوش،سطح تصیلات،سطح اقتصادی خانواده و...ارزشمند هستید.و برای تقویت و نهادینه کردن این حس تلاشهایی از سمت خودشما لازم است.

گوشه گیری و اجتماعی نبودن در بسیاری از نوجوانان دیده میشود که به سبک تربیتی  بسیار مرتبط است،اگر احساس ارزشمندی نکنید اجتماعی نمیشوید البته این را نمیتوان به عنوان قانون کلی درنظر داشت اما میتواند یک موردی برای علت رفتار شما یعنی گوشه گیری باشد.

بسته بودن و محدود بودن گسترهء ارتباطی شما در کودکی و نوجوانی نیز میتواند فاکتور مهمی باشد و موارد دیگر

ورود به اجتماع هم سالان وهمکلاسی ها و آغاز یک ارتباط ساده و معمولی برای شما میتواند سبب تقویت مهارت ارتباطی شما شود،حتما نیازی نیست در جمع ها صحبت به خصوصی داشته باشید و یا زیاد صحبت کنید،حتی حضور شما در جمع ها  قدم بزرگی است.برای افزایش مهارت های ارتباطی خود نیاز به تمرین و حضور در جمع ها است.
 درباره نسبت دادن مظلوم بودن شما از سمت دبیر حس به وجود آمده در شما قابل درک است اما تمرکز اصلی را بر موضوع مهم تر یعنی روند تحصیلی و ارتباطی خود بگذارید،برداشت دبیر شما از چهره شما که مظلوم بودن را برای او معنا دار کرده تنها یک برداشت است و برداشت بقیه برای شما نباید دارای اهمیت باشد.بی ارزش دانستن خود به دلیل برداشت دبیرتان مجددا به حس بی ارزشی خود یا همان حقارت نفس برمیگردد.
با روحیات دبیران خود روحیه خود را تطبیق بدهید چرا که ما نمیتوانیم سبب تعییر سبکرفتاری دیگران شویم گرجه ناممکن نیست اما همانطور که تغییر انسان توسط خودش زمان بر است و نیازمند صبر و حوصله است تغییر دادن دیگران بسیار سخت و گاهی ناممکن است.
اگر از طرز برخورد دبیر خود احساس ناراحتی میکنید میتوانید در خلوتی حس ناراحتی خود را با او درمیان بگذارید تا دیگر شاهد این شیوه برخورد دبیر نباشید یا کمتر باشید،همانطور که گفته شد تعییر دادن سبک رفتاری و باوری دیگران سخت و گاهی ناممکن است.
اگر این طرز برخورد و رفتار از شخصیت دبیر شما است و سرسختانه با این شخصیت در تعامل با دیگران است بهتر است خود را با این شرایط تطبیق دهید و روحیه خود را منعطف کنید.
آنطور که ماجرا را گفته اید، اشتباهی از جانب شما نبوده و بهتر است حس سرزنش را از خود دور کنید،اگر فردی با شما عصبانی برخورد کرد سبب عصبانیت او همیشه شما نیستید مگر اینکه با انجام رفتاری یا گفتن حرفی سبب عصبانیت وی شده باشید.که در این ماجرای گفته شده شما سبب عصبانیت دبیر نبوده اید
دارای دیدگاه نوامبر 6, 2022 توسط آوین ممتاز (140 امتیاز)
خیلی ممنون از توضیحات تون
پیگیر خودم هستم. و انشالله به کمک توضیحات شما و موارد دیگر بتوانم در جهت درستی قدم بردارم.
دارای دیدگاه نوامبر 7, 2022 توسط Shă̈dŏ̈w ممتاز (180 امتیاز)
سپاس فراوان.امیدوارم موفق باشید
پاسخ داده شده نوامبر 11, 2022 توسط فرنوش
سلام.سعی کنید در روندی که در حال گذراندن مراحل حل مشکل خود هستید:
0️⃣نا امید نشوید و تا روند حاصل شدن نتیجه ادامه دهید
1️⃣سعی کنید بسیار تمرین کنید،شما میخواهید که گستره ارتباطی خودتون رو افزایش بدید
2️⃣خود را دست کم نگیرید و با دیگران وارد بحث بشوید!
3️⃣تمرین گفتگو در آینه را با خود هرگز از یاد نبرید.
4️⃣ابتدا برای حل مشکل از جمع های کوچک،همانند خانواده و گروه دوستان شروع کنید.
5️⃣وقتی که شوخ طبعی در جمعی دوستانه درباره شما اتفاق افتاد،اگر اهانتی یا توهینی به شما نبود،استقبال کنید و لبخندی بزنید.
6️⃣وقتی به کسی رسیدید و نیاز بود احوالپرسی کنید،سعی کنید آرام و شمرده و با کشیدن نفسی آرام،شروع به صحبت کنید.میتوانید یک احوالپرسی ساده را روی برگه ای یادداشت کرده و آن را هر روز در اتاق،محل کار،یا خانه تمرین کنید.این کار کمک شایانی به شما میکند.
7️⃣سعی کنید از ارتباط چهره به چهره و تماس چشمی استفاده کنید و این راه رشته * ارتباطاتی شما را قوی تر میکند.
8️⃣به خود تلقین نکنید که چهره من از ضعف من صحبت میکند،یا من آدم ضعیفی در برقراری ارتباطات هستم،بلکه از خود بهتر تعریف کنید چراکه لایق این تعریف ها و خوب شنیدن ها از خودتان هستید،پس به خود برچسب گذاری نکنید و دست نگه دارید!

9️⃣سعی کنید ساعت مطالعه آزاد خود را بالا ببرید و دایره * لغوی خود را افزایش بدهید،همچنین وقتی مطالبی روز،مانند آخرین اخبار اقتصادی،مد،جهان،ورزش و حوزه های مختلف مطالب مانند اطلاعات علمی و دانستنی را دنبال کنید و بخوانید،شما تمایل بیشتری به برقراری ارتباط با دیگران پیدا میکنید چرا که میخواهید نظرات،پیشنهادات و انتقادات و اطلاعات خود را به اشتراک بگذارید.
✴و در آخر،هرگز خود را نبازید و سرزنش نکنید
شما می توانید مشکلتان را حل کنید.

⚠️وقتی کاری رو میخواید انجام بدید،وقت تلف نکنید و انجام بدید.نگید فردا،شنبه،یه ساعت دیگه...به این فکر کنید که بعدا حسرت میخورید و پشیمون میشید.

سعی کنید به مرور زمان جملاتی رو که ای کاش،کاش،واینها دارن کاهش بدید.این یعنی سعی کنید کارهایی رو که باید انجام بدید،حتما انجام بدید
.با برنامه ریزی    با اعتماد به خودتان    با نا امید نبودن از خودتان  با پشتکار و تلاش

✴حتما  به این فکر کنید اگر اینکارو بکنم سنگینی کار کمتر و کمتر میشه✴

هیچوقت خیلی نشینید فکر کنید که یه ساعت دیگه اینکارو کنم بعد...بلکه یهو پاشید و بروید کارو انجام بدید،فکر اضافی خاموش!فقط بروید کارتونو بکنید.یه روزایی درسته حال ندارید کاری کنید همه همینطوریم،اما مهم ترین کلید برای انجام دادن کارها
اینه که بهانه هارو بریزید دور
با خودتون روراست باشید
به خودتون ظلم نکنیدو با بهانه تراشی خودتونو عقب نندازید.
⛔برای اینکه به مهارت اجتماعی و ارتباطی بالایی برسید کافیه زمان بذارید و ناامید نشید.
برای حل شدن مشکل خجالت هم سعی کنید بیشتر توی موقعیاتی که خجالت میکشید قرار بگیرید و این دفعه با راه های گوناگون و متفاوت تر از قبل عمل کنید راه های تکراری و همیشگی تا بحال کمک کننده نبودن.دیگه خجالتی بودن رو بزارید کنار و طور دیگه رفتار کنید.
برای موفقیت توی انجام کارها به خودتون پاداش بدید،که اگر اینکارو کردم
حتما بعدش باید این بازی رو کنم و خوش بگذرونم،خودتونو ملزم و متعهد و پایبند به برنامه کنید،حتما انجام بدید و به جایزه هم برسید.جایزه میتونه بیرون رفتنم باشه یا هر چیزی که دوست دارید.
به مشاوره آنلاین روانشناسی خوش آمدید، مکانی برای پرسش سوال و دریافت پاسخ از دیگر کاربران و مشاوران مجرب و منتخب کانون مشاوران. مطالب با مضامین توهین آمیز به ادیان، دین اسلام و عقاید و استفاده از کلمات رکیک را گزارش دهید تا حذف شود.
مشاوره تلفنی حضوری آنلاین
۰۲۱-۲۲۲۴۷۱۰۰
۰۲۱-۸۸۴۲۲۴۹۵
۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲

17,061 سوال

27,823 پاسخ

29,379 دیدگاه

2,531 کاربر

سوالات مشابه
1 پاسخ 215 بازدید
1 پاسخ 293 بازدید
1 پاسخ 112 بازدید
0 پاسخ 156 بازدید
سوال شده دسامبر 22, 2020 در مشاوره رایگان فردی توسط Abolfazzl ممتاز (160 امتیاز)
...