سلام من همسرم خیلی مهربونه خواهرم دانشگاه شهر ما قبول شد نزاشت بره خوابگاه کلی هواشو داره ببره برسونش بیاردش حرص غذاو تایم خوابشو بخوره پنج شنبه جمعه ها ببرمون بیرون چیزی احتیاج داشته باشه گیرنیاد واسش بگرده الان من میخام مهمونی بدم و مادرشوهرم اینارو دعوت کنم خواهرشوهرم مریضه و ولیچریه ب خدا نمیخام گربه کوره باشم ولی اونا اونو با ویلچر میارن تو خونه و من خیلی حساسم ب تمیزی اخلاق شوهرم و مادرشوهرمم جوریه ک اگه چیزی بگم یا چیزی بندازم ناراحت میشن اگرم نگم ک خودم بعدا مدام اعصابم خورده ک زندگیم کثیف شده واقعا توانایی و هزینه مدام شستن نداریم چون تازه شستیم نمیدونم چی کار کنم از طرفی عذاب وجدان میگیرم ک اون خواهرمو روسرش میزاره ولی من مبخام حرکتی بزنم ک ناراحتشون میکنه ب خدا گیج شدم چ کار کنم خیلی استرس این مهمونی دارم