سلام. و وقت بخیر
من یه دختر ۱۷ سالم.نمیدونم احساساتی که دارم در مقابل بچه هایی که مشکلاتشونو اینجا مطرح کردن چقدر مهمه.اما خب بهرحال منم یه سری احساساتی داشتم که دوست داشتم اینجا مطرحش کنم.):
من یه دختر ۱۷ سالم.تقریبا اواخر نووجونی به حساب میاد؟
اما خب هنوزم درگیر مسائل عاطفی هستم.
امسال خیلی خیلی بیشتر شده
میدونین...من خیلی در زمینه احساسات نسبت به جنس مخالف امسال فراز و نشیب دارم
یعنی یه روز ممکنه از یه فردی خوشم بیاد و حتی براش گریه کنم..ولی مثلا ماه بعدش بگم این که واقعا پسر مناسبی برای رابطه با من نبود..چرا دوسش داشتم؟.
یه پسری اومدن به من اعتراف کردن که از من خوششون اومده. و میخوان با من آشنا بشن.منم گفتم نه...چون اون پسر از نظر تحصیلات به من نمیخورد اون دیپلم داره ولی من میخوام برم دانشگاه...خلاصه که حس کردم به هم نمیخوریم و گفتم نه...ولی الااانننن..(بعد از این که گفتم نه یه جور حس عذاب وجدان گرفتم.حس اینکه نباید بهش میگفتم نه و باید قبول میکردم.اما خب واقعا آمادگیشو نداشتم...اما بازم ناراحتم.میدونین اون پسر خیلی خوشگله و خب خوشتیپم هست...من احساس کردم با نه گفتن به این پسر دیگه قرار نیست عشق و تجربه کنم))): این چندروز همش ذهنم درگیر بود که برم یه جوری بهش پیام بدم.میدونم اشتباهه چون عقلم میگه نکن دلم میگه بکن.من خودمو میشناسم گاهی وقتا از روی هیجانات از یه نفر خوشم میاد..به نظرم باید یکم از هیجانات دور بود بعد تصمیم گرفت.امااا با همه * اینا من بازم ذهنم درگیره که این پسر حیف شد و تو باید بهش فک کنی)) : در حالی که میتونم خودخواه باشم و همه چیزو فراموش کنم اما انگار عذاب وجدانم نمیزاره و میگه حیف شد و گناه داشت و دیگه هیچ وقت نمیتونی تجربه کنیو غیره..
به نظرتون من چیکار کنم؟تا کی قراره این نوسانات عاطفی نسبتا به جنس مخالف ادامه داشته باشه من دیگه خستم شدم ۱۷ سالمه
.ممنونم.کاش یکی بود واقعا عاشقم بود و عاشقش بودم و همه چی تموم میشد میرفت)):