سلام، من 25 سالمه، یکسال پیش با پسری 26 ساله دوست شدم و تصمیم به ازدواج گرفتیم، با خانواده ها این مساله رو مطرح کردیم اما پدرهامون در جریان دوستی ما نیستن، فقط مادر ها میدونن.
هفته * پیش برای آشنایی اولیه به منزل ما اومدن و به نظر میومد که همه چیز خوبه، فقط پدر و مادرش خیلی ساکت و کم حرف بودن، دختر خاله و همسر اون آقا هم حضور داشتن و همسرشون بیشتر صحبت میکردن و آخر جلسه پیشنهاد استفاده از یک مشاور رو دادن.
اما برای جلسه بعدی قراری تعیین نشد و بعد از گذشت یک هفته هیچ پیگیری از سمت اونا انجام نشد.
از دوست پسرم که در مورد نظر خانوادش پرسیدم هم گفت چیز خاصی نگفتن و فقط گفتن خانواده ساده و خونگرمی بودن. اما در مورد شخص من هیچ صحبتی نشده بود.
قبل از اون هم تماس ها خیلی دیر به دیر انجام میشد و گاهی تا یک ماه یا یک ماه و نیم طول میکشید تا تماس بعدی رو برقرار کنن.
به علاوه کم حرف بودن خانوادش باعث شد احساس کنم که با من مشکل دارن و از من خوششون نیومده.
از دوست پسرم که پرسیدم گفت شاید چیزی توی ذهنشون باشه ولی اینقدر منو دوست دارن که حتی اگر بپرسم بروز نمیدن.
گفتم برای حل این مشکل چیکار کنیم گفت بستگی داره چقدر مخالف باشن ولی اگر مخالفت شدیدی احساس کنم رابطه رو تموم میکنم چون نمیتونم تو رو خوشبخت کنم.
اون آقا و خانوادش در شهر ما نیستن، و میگفت اگر من تو رو به شهر خودمون بیارم و خانوادم تو رو نپذیرن زندگی سخت میشه، چیکار کنم با رابطم به نظر شما؟ احساس کردم نمیخواد برای من بجنگه و اگر خانوادش دچار سوء تفاهم هستن اونو برطرف کنه؟ چیکار کنم که متوجه باشه اون باید مدیریت کنه این مساله رو و به من کمک کنه تا خانوادش منو بپذیرن... نظر واقعی خانوادش رو از کجا بفهمیم چرا اینقدر دیر به دیر پیگیری میکنن