سلام و خسته نباشید
مناقایی هستم با ۴۸ سال سن ده سال پیش با وجود تاهل و داشتن فرزند وارد * رابطه با دختری شدم که ۱۵ سال از منکوچکتر بود ما بعد از حدودش ماه از ایجاد رابطه با میل و اراده شخصی هر دو طرف محرم شدیم الان بعد از ده سال دخترم بزرگ شده. این رابطه از اونجا شروع شد که من س جورایی به خانومم مظنون شدم که حتی با پیامک یا تماس با مرد دیگه بهم خیانت کرده بعد از اون این رابطه شکل گرفت روز به روز وابستگی بیشتر شد الان اوندختر از ازدواجش بازمونده و منی جورایی احساس گناه میکنم دارم مهیا میشم براش * سرپناه بخرم ولی باز هم با توجه به عقد و محرم بودن شدیدا عذاب وجدان دارم این خانوم هم درجریان خیانت همسرم بود الانم از رابطه با من راضیه هرچند تو خونه پدریش ساکنه و کسی هم خبر نداره چکار کنم این عذاب خواب و خوراک و ازم گرفته و یکسره سردردم