باهاش خیلی صحبت کردم. اتفاقا در محیط آرام. با محبت احساساتم رو بیان کردم. میگه دستم خالیه. حقوق تو خیلی کمک میکنه. اعتقاد داره بدون حقوق من نمیتونه زندگی رو پیش ببره. حتی یکبار بهش پیشنهاد دادم بجای بیرون اومدن از کارم به طور کامل, درخواست بدم که نیمه وقت بشم. اصصصلا انتظار نداشتم از مرد زندگیم که بجای حمایت شروع کنه به داد و بیداد و قهر و دعوا. سه چهار روز تمام کارم شده بود گریه و زاری. حس بدی دارم. باور میکنید سر ماه که حقوق میگیرم بجای خوشحالی ناراحت میشم؟ حس میکنم داره ازمن بهره کشی میکنه. از اول ازدواج تا حالا جز حلقه عقد هیچ طلایی برام نگرفته. مسافرت مشهد یکبار رفتیم با برنامه ریزی و هزینه من. ماشین گرفتع اونم به اصرار اطرافیان نه به خاطر من تمام هزینه شو من دارم میدم. از این بهره کشی متنفر و منزجر شدم. خیلی همدیگه رو دوست داشتیم اما این رفتاراش منو از خودش دور کرده. هرگز هم حاضر نمیشه بریم پیش مشاور. قبول شون نداره.