سلام
من 17سالمه و از 14سالگی عاشق پسر همسایمون شدمو براش می میرم و هنوزم عاشقشم،
و عشقم شدید هست.
خانوادمم کامل در جریانن.بعدش 16سالگی ینی پارسال باهاش دوست شدم. و فهیمدم اره اونم منو دوسم داره.
چون قبلا تو کوچه خیلی همو می دیدیم.
بعد خیلی رابطمون اوکی بود تا این که خانواده هادفهمیدن و بخاطر بی فرهنگی و طرز فکرشون خیلی داشت همه چی بد میشد. به مدت 6ماه جدا شدیم.
بعد مهر امسال اون برام پیام داد.
و باهم بودیم.
و دوباره اوکی بود همه چی.
ولی الان سال بعد میخان برن یه شهر ویگه بخاطر شغل پدرش زندگی کنن و برای همیشه اونجان و بهم گفت نباشیم باهم دیگه چون نمیخام وابستم باشی و هیچوقت بهم نمی رسیم،
خب من تمام زندگیم اون بود . و تمام رویاهام با اون تصور کرده بودم.
الان چندین ماهه افسردگی شدید گرفتم و نمیدونم چرا زندگی باید بکنم؟ وقتی دیگ هیچوقت بهش نمی رسم و تمام ارزو هام به باد رفت.
الان یه نظرتون ، خانوادم برن با خانوادش صحبت کنن که مصلا حال من بده و نرن؟
یا زشته ؟
و اینکه اگ من خودکشی خودزنی کاری کنم میتونه موثر باشه؟
و کلا چیکار کنم,