سلام. خسته نباشید. عمری مریض داری کرده ام. هنوز هم باید مریض داری کنم. تا کی خدا میداند. سالهاست خودم را به صبر و توکل و رضا دعوت کرده ام ولی وقتی انسان خیییییییلی خسته میشه و دیگه کلا اعصابش نمیکشه خودش میفهمه بیمار که دست خودش نیست ناتوانه بی قراره... ولی من عصبی شده ام و دیگه نمیتونم ببینم بیست ساله که در اسارت مریض داری عمرم طی شده. مطمئنم که هیچ روانشناسی هم نمیتونه کمکم کنه. چون باید باز هم صبر کنم و شاید تا پایان عمر خودم...