سلام. دکتر شوهرم میره سرکار دشغل ازاد داره در حیاطو خونه قفل میکنه میره من بیرون نرم
من ۲۶سالمه شوهرم۳۸سالشه خیلی خسیسه احساس نداره همش حساب و کتاب میکنه یه شکلاتا که باقی پولت مغازه میده هزاریه اونو اخر شب میشینه حساب میکنه منو میبره بیرون جای بستنی یا ابمیوه را نگه میداره ببره بفروشه.خساستش ابرومو برده حتما باید چیزیو بخره که واقعاً واقعاً لازمه غذای بیرون ماهی یبار میبره. مسافرت نمیبره این چه شوهریه
چند شب اتاقو چیدم رمانتیک باشیم بی احساس بازیش گل کرد گفت پولمونو به این چیزا نده یه شب چند مدل شام درست کردم به اندازه دونفر خودمون دعوام کرد چرا من نیستم سرخود از اینکارا میکنی
بهش پیامک میدم سلام عشقم با استیکر قلب و گل بعدش میگم اینو بخر اونو نخر میگه سلام باشه من زیادی حساسم یا واقعا سرده
یساله ازدواج کردیم