با سلام و خسته نباشید
من در مهر ماه 97 با خانومم نامزد شدیم ولی نمیدونم به چه دلیلی بعضی چیزا رو ازش پنهون می کردم و کارایی که نباید می کردم رو انجام می دادم و ناراحتش می کردم ولی اون منو می بخشید و گذشت می کرد. تااینکه نتونستم برای تولدش که روز عید بود برم و ازم ناراحت شد و گفتش همه همکارات می تونن برن مرخصی ولی تو نتونستی بیای پیشم. دوبار تا چند روز گذشته که نامزدم برگشت بهم گفت تو طرز برخوردت بچگانست.طرز رفتارت تو مواجه شدن با مشکلات بچگانست تو فقط بلدی زانو بزنی و چه گنم چه گنم بگیومن اگه الان از رفتار بچگانت چشم پوشی کنم شک نکن فردا تو زندگیم باهات به مشکل میخورم.هر وقت باهم به مشکل می خوریم کل شهر رو خبردار می کنی. دنبال جفتت راه نیفت چه کنم چ کنم نکن مرد باش بذار بهت تکیه کنم نه اینکه هی بگم باهات بحث کنم دیوونم می کنه.
الان دیگه درست جوابمو نمیده منم بخاطر کارم ازش دورم نمی دونم چکار کنم خیلی سختمه دوستش دارم و نمی خام از دستش بدم. خواهشا راهنمایم کنین که چجور تغییر کنم چجور رفتار کنم باهاش چجور برشگردونم.چکار کنم تا دوباره رابطمون به گذشته بشه و باهام سرد نباشه و ججوابمو بده.لطفا جواب بدین و راهنمایم کنین.