باسلام بنده حدود15 سال هست که ازدواج کردم و دو فرزنددارم .خانواده خودم بسیار معتقد و مذهبی هستند همسرم از نظر اعتقادی بسیار معتقد است اما کمی عصبی هست و موقع عصبانیت وقتی حرفی می زنه دیگه از حرفش بر نمی گرده و بسیار مغرور.تا 3 سال پیش در ظاهر بسیار به خانواده من احترام می گذاشت.اما خیلی اوقات نسبت به بعضی رفتارهایشان به طور خصوصی با من بحث می کرد که گاهی درست هم می گفت اما من نظرم این بود که به هر حال وقتی وصلت کردی بعضی اوقات باید چشمت را روی بعضی مسایل ببندی همانطور که من هم خیلی وقتها خیلی مسایل را از خانواده اش می دیدم و سکوت می کرد و هرگز نه تنها بی احترامی نکردم بلکه به قول خودشان محبت زیاد هم کردم تا زمانی که خواهرم می خواست ازدواج کند و خانواده من در مورد خواستگارش با ما صحبت کردند و ما با خانواده ام اختلاف نظر پیدا کردیم که انگار این اختلاف باعث شد تمامی ناراحتی های قدیمی همسرم مشخص بشه یک دفعه سر لجبازی افتاد که دیگر حق رفتن به خانه پدرت را نداری و حتی عروسی خواهرت. ما با هم خیلی بحث و صحبت کردیم اما فایده ای نداشت.من به احترام همسرم به عروسی خواهرم نرفتم و الان سه سال است که کلا همسرم با تمام خانواده من قطع ارتباط کرد من خودم به خانواده ام سر میزنم اما جلوی او حرف نمی زنم. حتی نمی توانم فرزندانم را خانه پدرم ببرم.چندین بار خواستم با زبان ملایم نظرش را برگردانم اما یکدفعه عصبانی می شد و کلا می گفت در این مورد حرف نزن. در تمام این سه سال من کماکان به خانواده اش احترام گذاشتم و رابطه ام را با خودش از گذشته بهتر کردم و بهش کوچکترین بی احترامی نکردم انگار هیچ اتفاقی نیفتاده حتی فرزند دومم همین مدت متولد شد . خانواده خو.دش هیچ کاری نمی کنند.به خانواده ام می گویم شما پیش قدم شوید اما پدرم می گوید او خودش باید متوجه اشتباهش بشود اما از ان طرف از من گله می کند که تو مقصری.حتی به من می گوید شما که مذهبی هستید بروید استفتا بگیرید که حکم کارتان چیست؟ من هم گفتم حکم من این است که به حرف همسرم گوش کنم طبق روایات و دستور دین مسئولیت تصمیم او هم با خودش است گناهش با من نیست. حالا اولا بفرمایید این مشکل چطور باید حل بشود؟ دوم اینکه با وجود تمام احترامی که من شخصا به پدر و مادرم می گذارم اما پدرم می گوید شما قطع صله رحم کرده و اید و ... آیا من مقصرم؟ تکلیفم چیست؟