سلام من یه دختر ۱۹ ساله هستم نزدیک به یه سال و نیم پیش یکی اومد تو زندگیم و من عاشق شدم بعد از مدت کوتاهی رابطه از طرف اون کات شد و من یک سال منتظرش موندم و اشک ریختم حالا بعد این مدت یکی اومد جلو و بهم پیشنهاد داد من نپذیرفتم خیلی اصرار کرد به مادرش راجب علاقش به من گفت گفته میخواد پا پیش بزاره برای ازدواج...اگه وایسادنای خودش نبود رابطه ای شکل نمیگرفت اما اونقدر موند که حالا ۴ ماه و نیم میگذره و حس میکنم منم بهش علاقه دارم همش میگه بعد اتمام این ترم از درسم میاد خواستگاری و میدونه که من هم خواهرم رو در جریان گذاشتم الان چن روزه یکم فقط بودنش کم شده و من همش فکر میکنم نکنه داره بهم دروغ میگه نکنه دوسم نداره و الکی میگه و گولم میزنه که وقت بگذرونه نکنه یهو زنگ بزنه بگه میخواد ولم کنه و بره نکنه هی بگذره من علاقم بیشتر شه و یهو ببینم اشتباه کردم و نکنه های دیگه...و حتی با این فکرها میشینم و گریه میکنم و همش بهش میگم تو عوض شدی بهم اهمیت نمیدی مثل قبل...نمیدونم رفتار درست چیه...من دچار وسواس فکری شدم یا واقعا حق دارم اینطور باشم....