سلام.لطفا تا آخرش بخونید و منو کمک کنید.من سه ماه وخورده هست که ازدواج کردم.دوسال و نیم نامزد بودم.چند وقت دیگه ۱۸سالم میشه.ما عاشق هم بودیم.الان هم باردارم و توی هفته هفتمم.
توی این دوره بارداری همش استرس داشتم بخاطر دعواهای شوهرم.چند بار دست روم بلند کرد.یبار با کمربند که تازه باردار شده بودم و نمیدونستیم منو کتک زد دلیلش هم حرف زدن من با دو تاپسر بود.من بهش چند دقیقه خیانت کردم.و چهار بار از این کارهای اشتباه کردم در فاصله چند روز.چون نیازهای منو خوب راضی نمیکرد.بار دوم با یه آقا پسر محترمی حرف زده بودم که فقط منو راهنمایی کردن و چون شوهرم با اون پسر آشناییت داشت و تنفر داشت چند روز پیش سیلی بهم زد.اینبار هم با دختری حرف میزدم که شوهرم چتهامونو خوند و گفت این دختر درحال فضولی کردنه و الان که میدونه حاملم باز بهم سیلی زد و با کمرزدبگم که هر چی ویار میکنم براهم تهیه میکنه و نگرانمه.بخاطر من و بچمون سیگارشو ترک کرد.رفت دکتر روانپزشک دارو بخوره تا من اذیت نشم.تمام کارای خونه با شوهرمه من فقط آشپزی میکنم خیلی مرد خوبیه ولی بدیاش واقعا اذیتم میکنه.من روزه میگیرم سفره افطارو میچینه با اینکه درآمدش کمه ولی برام خرج میکنه و تلاش میکنه مدرسه هم میریم باهام درس میخونه هر چی جزوه بخوام میبره چاپ میکنه کتاب کار بخوام میخره واقعا دوسم داره ولی منو میزنه ولی خیلی عصبیه و زود جوش میاره ولی حاضر نیست باهام مشاوره بیاد و خیلی مراقبمه من از زیادی مراقب بودنش خوشم نمیاد.توی رابطمون آروم نیست و تمایل به رابطه خشن داره.من تمام بدنم هنوز که هنوزه از ماهای قبل کبوده و زخمی و عذر میخوام میگم واقعا منو به درد میاره.همش نگران بچمونه کتاب میخونه مطلب میخونه تا خوب بچه تربیت کنه ولی اصلا باهم جور درنمیاد مگه دوسم نداره پس چرا اذیتم میکنه و منو میزنه؟چرا اشکمو در میاره واقعا خسته شدم نمیدونم چیکار کنم دیگه عصبی نشه بهش میگم آب بخور نفس عمیق بکش دراز بکش آروم باش ولی همیشه جواب نمیده
عصبی میشه ازش میترسم یجور میشه انگار میخواد بهم حمله ور بشه
چن دقیقه پیش چنتا لکه خون دیدم ترسیدم نکنه سقط کرده باشم همش استرس دارم دارم از ترس میمیرم قرار نبود اینجور بشه ما باهم برنامه ها داشتیم
مشاوره زوج درمانی