سلام وقتتون بخیر من ۲۴ سالمه ... با پدرم زندگی میکنم مادرم طلاق گرفته اما بخاطر مشکلای مالی با یکی از دوستای پدرم زندگی میکردیم که اون اقا خیلی پیر بود و فلج و ما در ازای اونجا موندن ازش مراقبت میکردیم... من حدود ۱ سال اونجا بودم خلاصه مهر ماه اومدم استارت کنکور زدم کتاب و چی گرفتم ولی خودم خیلی کم کاری کردم البته تو اوج دوران درس خوندن و علاقه م که ۱۲ ساعت بود همش مشکل داشتیم بابام داشت از زن بابام طلاق میگرفت انداختش زندان و هزار بدبختی دیگه ... هر موقع میومدم درس بخونم یه مشکل سبز میشد پدرمم چون اعتیاد داشت اصلا قدرت تصمیم گیری و انجام کاری رو نداره بنابرین کارای دادگاهش هم رو من بود ... خلاصه ۱ هفته قبل عید دنبال یه خوابگاه گشتم که برم اونجا لااقل یکم درس بخونم چون واقعا اون مرده توی خونه خیلی اذیتم میکرد و همش غر میزدحتی منجبورم میکرد لباسای زیرش رو بشوریم یا اگه صدات میکرد دیر میرفتی هرچی فحش از دهنش میومد بارت میکرد منم عصبی شده بودم و حملات پانیک بهم دست میداد ... الان ۱ ماهه تو خوابگاه هستم ولی متاسفانه درس نخوندم یه پسره هم هست حدود ۱ ساله بهم گیره داده مدام پیام میده منم اشتباه کردم ۲ بار اونم فقط برای اینکه از این وضع و روحیه بد خودم یکم بیرون بیام باهاش رفتم ... ولی مدام میگه یا با من رل بزن یا میرم از اینجا یا فلان میکنم یا میگه اگه فنرم در بره و....
از این ور مشکل درسا و از این ور موندن من تو خوابگاه این پسره هم که شده قوز بالا قوز
دو روزه عصبی ام مدام خون دماغ میشم نمیدونم باید چیکار کنم همش فکر خودکشی میاد تو سرم .لطفا ... توروخدا کمکم کنین دارم دیوونه میشم