سلام دخترم پارسال کرونا گرفت در زمانی که داشتم از داروخانه شباف سفارش میدادم رنگ صورتش تغییر کرد به یک جا خیره شد به همسرم گفتم سریع ببر زیر اب ولرم اون برده بود زیر اب سرد نمیدونم بچه از اب سرد تشنج کرد یا از تب وقتی اورد بیرون تو بغلم تشنج کرد از اون موقع داغون شدم اصلا زندگی ندارم مدام صحنه اون روز میاد جلوی چشمم ،سرزنش خودم ،ترس از تنهایی ترس از تب ،از اول پایبز تا اخر زمستون ویروسی که اومده بود تو بچه ها،بچه من 5 دفعه تب کرد تب های بالا کع هیچ جوره پایین نمی اومد همش میرفتیم درمانگاه سرم شب بیداری ترس ،همش تب و لرز میکرد اصلا نمیتونستم 4 شب پشت هم بخوابم روزها داغون ،از اون موقع به بعد اصلا نمیتونم زندگی کنم شب ها راحت نمیخوابم هر بی اشتهایی هر حرکتی رو میزارم به حساب مریضی وای الان مریض میشه دوباره تب میکنه جوری که انقدر از فکر و خیال بی جون میشم حوصله هیچ کاری کلا حوصله هیچ چیزو ندارم شب ها ترسم اوج میگیره استرسمو به بچع هم منتقل کردم اونم همش عصبیه پرخاشگره ،دارم دیوونه میشم دوست دارم میمردم راحت میشدم فکر یه مریضی و یه تب دیگه منو داغون میکنه لطفا راهنماییم کنید چیکار گنم قبلا دختر شادی بودم هیچ چیزی تکونم نمیداد البته شوهرمم انقدر اذیتم میکنه اونم داغونم کرده همش دعوا مرافعه مخصوصا جلوی بچه هر چی میگم این بچه خیلی فهمیدست گناه داره نکن مخصوصا میکنه چون میدونه جلوی بچه جواب نمیدم صبح تا شب سر کاره یکسره سر کار قلیون میکشه پول به من نمیده همش بهم بی احترامی میکنه ماه به ماه سمتم میاد بهم اصلا اهمیت نمیده همش میندازه گردن من که تو باعث شدی رابطمون خراب بشه همش کینه نفرت ،بچرو عذاب میده همش بهش میگه من میرم کارتونو خاموش میکنم همش بچرو تهدید میگنه که به کاراش گوش بده بچم سه سال و نیمشه بچم از دستش اضطراب جدایی گرفته اروم و قرار نداره منو شکنجع روحی میده بچرو ازار روحی میده هر چی هم میگم میگه تو دخالت نکن مهرمو بخشیدم که یه خونه 50 متری برام گرفتن با وام تا 6 سال دیگه هم باید قسط بده از موقعی که مهرمو بخشیدم اوضاع بدتر شده