من ۱۷ سالمه. فرزند اول خانواده. پدرم اصلا مرا درک نمیکند وهمش میگوید تو باید رشته ای که من بگم رو بخونی. ولی من به مکانیک علاقه زیادی دارم اون میخواهد من را از علاقه ام دور کند چون میگوید مکانیکی حمالی هست
برای همین من درس نخواندم و نمره نیاوردم پدرم به من گفت ازت بدم میاد
از اون طرف مادرم من را در خانواده حساب نمیکند فقط داداش کوچک ترم را در خانه دوست دارد
من از اون روز که پدرم به من گفت ازت بدم میاد دیگه شب ها آروم نیستم و همش بغض دارم و گریه میکنم هرشب به فکر خودکشی هستم ولی چون فکر میکنم در آینده بتونم جلو پدر و مادرم وایستم امید وار میشوم
ولی فایده ای ندارد