باسلام؛ بنده ۱۶ ساله هستم؛ از اوایل کلاس نهمم متوجه یسری گرایشات شدید ب جنس موافق شدم و کم کم راجب هویت Ts تحقیقاتم شروع شد؛ علائم رو که بررسی کردم به این نتایج رسیدم : ۱_ بنده هیچچج گونه علاقه ای به آرایش کردن و دنیای دخترانه از جمله بازی ها و سبک لباس پوشیدن نداشتم؛ به یاد دارم احساس بد لاک زدن رو وقتی مادرم برام لاک میزد؛ فقط هم به یک رنگ لاک و رژ آن هم برای مراسمات رسمی مثل عروسی و عقد و عکاسی علاقه داشتم۲_در دوران مهد کودکم که حدودا ۵،۶ ساله بودم، هیج علاقه ای به بازی کردن با دوستان دخترم نداشتم؛ این را بر این اساس میگویم که دوستانم همگی پسر بودند۳_قبل تر از مهدکودکم طبق گفته های مادرم و شواهدی مانند عکس و فیلم، علاقه شدیدی به پوشیدن لباس های جنس موافق داشتم؛ بیشتر اوقات پدرم ماموریت بود و من لباس های بابا بزرگم رو میپوشیدم، وقتیم بابام از ماموریت برمیگشتند، لباس های ایشون؛ هروقت هم پسر عموم میومد خونمون، کت و شلوار ایشون رو تنم میکردم۴_در عروسی ها بغض گلویم را خفه میکرد چون نمیگذاشتند به بخش مردونه بروم و با پسر های فامیل بازی کنم۵_هیجانات شدیدی نسبت به هم جنسان خود دارم و با جنس مذکر بسیار عادی و به اصطلاح مانند همجنس خودم رفتار میکنم۵_ روز با روز شرایط برایم با این جنسیت سخت تر میشود؛ برآمدگی های بدن و ظرافت های زنانه عذاب همیشگیم بعد از حمام رو به روی آیینه است۶_هنوز تفنگ ها و ماشین هایی را که میگفتم برایم هدیه بیاورند یا میخریدم را دارم؛ به یاد دارم کلاشینکوف ترقه ای گرفتم و فروشنده گفت : دختر که کلاشینکوف نمیگیره۷_به موی کوتاه از دوران بچگی علاقه بسیاری داشتم و دارم؛( یک نکته ای در رابطه با دوران کودکی و پوشیدن لباس های پدرم و کوتاه کردن موهایم بگویم؛ در آن برهه تمام استایل و تیپم دخترانه بود چون مادرم بسیار با احتیاط و ظریفانه لباس هایم را انتخاب میکرد)۸_ شاید خنده دار به نظر بیاید اما در دوران عزاداری ها با مردان زنجیر میزدم و توجهی به موی بلندم نداشتم؛ گمان میکنم یکی از بچه های محل عکسم را گرفته باشد۹_ در دوران دبستانم فقط و فقط یک دوست داشتم که آن هم صمیمی ترینشان بود؛ نمیتوانستم در مدرسه از مسائل فوتبالی که عشق و علاقه ام بود صحبت کنم، چون میگفتند دختر که فوتبال بازی نمیکنه؛ طی ۶ سال دبستانم، کمی با دنیای زنانه هم آشنا شدم۱۰_دوران پیش دبستانیم یاد دارم وابستگی شدیدی به مادرم داشتم و با جمع غریبی خیلی زیادی میکردم و بازهم فقط یک دوست آنجا داشتم۱۱_دوران راهنمایی که دوران بلوغ بود گرایشاتم نسبت به هم مدرسه ای هایم شدید تر شد و حتی ماجرا تا دفتر اداری و پرورشی مدرسه رفت۱۲_اکنون هم بسیار عذاب میکشم اگر با اسم شناسنامه ایم در خیابان صدایم بزنند و اسمی پسرانه برای خود انتخاب کردم و اکثر نزدیکانم با اسم پسرم صدایم میزنند
این تمام نتیجه ای بود که از گذشته گرفتم؛ احتمال هم میدهم بخاطر شرایط کمبود پدرم بوده باشد؛ پدرم ۲ روز نبود و ۱ روز بود؛ و هروقت میخواست برود میگفت در غیاب من، تو مرد مادرتی؛ من کیف میکردم اینرا میگفت؛ اما خب شاید توهم ترنس بودن باشد؛ میخواهم اطمینان صد درصدی پیدا کنم
باتشکر