سلام من نویسنده ام تا حالا پنج شش تا رمان و داستان کوتاه نوشتم و دو تا از داستانامو استوری کردم توی اینستام و فرستادم ادمین اینستای دانشگاه من عاشق یکی از استادام شدم یکی از رمانام استاد دانشجویی بود و یکیشون اسم اون استادو گذاشتم
استوری ها رو دوستام دیدن حس می کنم توی دانشگاه همه فهمیدن چون به ادمین دانشگاه پیام دادم دیگه جوابمو نداد چند روزه هم استاده هر جا میرم میاد دنبالم حس می کنم می خواد یه چیزی رو بهم بفهمونه ولی من ازش فرار کردم اون روز هم یکی از خانمایی که مسئول خوابگاهه بهم گفت باید در مورد رمانات باهم صحبت کنیم الان به یکی ازهمکلاسی هام پیام میدم جواب نمیدن احساس می کردم همه داشتن به من تیکه مینداختن نمیدونم باید چی کار کنم؟
ولی من اصلا قصدم حاشیه درست کردن نبود من فقط می خواستم ایده * جدید به کار ببرم.
فکر می کنم همه فهمیدن؟ چی کار کنم آبروم نره. من حتی تا حالا رل نزدم چه برسه به این که واسه * یکی دیگه حاشیه درست کنم؟ آخه به نظرتون می فهمن؟
من نمی خواستم حسمو بفهمه ولی فهمیده داره اون بازیا رو برام درمیاره♥♥