سلام و خسته نباشید
من در دوران عقد به سر میبرم و فعلا به خاطر جهیزیه عروسی نکردیم
مدت دوماه خانه همسرم بودم و الان یه هفته ای برگشتم خانه پدر
همسرم تو مجازی مشغول بود و الان تازه کار پیدا کرده تو یه شرکت خصوصی پخش دارو کمک حسابدار هست. اول صبح میره سر کار و شب میاد خونه
زمانی که پیشش بودم وقتی از سر کار میومد از خستگی شام میخورد و میخوابید و هر روز به این صورت
الان هم که خونه پدر هستم ایشون زیاد پیام و تماسی به من نمیده
من هم زنگ میزنم زیاد پاسخگو نیست و اگر هم جواب بده سریع میگه خستم کار دارم و تموم
گاهی از شدت دلتنگی و وابستگی حس خفگی بهم دست میده
حتی زمانی که پیشش بودم اجازه نمیداد زیاد لمسش کنم
میگه تمرکزم به هم میخوره دارم تحلیل و تحقیق انجام میدم
اجازه نمیده شب موقع خواب بغلش کنم میگه بدنت داغ هست جام تنگ میشه نمیتونم راحت بخوابم و ....
من شدیداً اذیت میشم از این وضعیت
به شدت وابسته هستم مخصوصا اینکه قبل ازدواج دوست بودیم
نیاز به لمس و بغل شدن موقع خوابیدن دارم . نیاز به معاشقه بیشتر تو سکس دارم . نیاز به توجه بیشتر و حرفای عاشقانه دارم . واقعا دارم دیوونه میشم
گاهی حس میکنم زیادی احساسی و فانتزی هستم . گاهی حس میکنم شوهرم بی احساسه. گاهی هم بهش حق میدم چون سرش شلوغ هست واقعا .
حس میکنم قبل ازدواج بهتر بود وضعیتم . الان مثل عقده ای ها شدم
حتی شوهرم هم قبلا یه بار بهم گفت تو گدایی محبت میکنی
خیلی غمگین و ناراحتم بهم بگید چکار کنم
ممنونم