دخترم و ۱۶
وقتی نه میتونم اونجوری باهاشون حرف بزنم که همیشه با دوستام و آدما اطرافم حرف میرنم همیشه باید مراقب حرفام باشم که یه وقت به گا نرمو سوتی ندم همیشه باید حواسم به این باشه که یهو نیان بالا سرم که ببنین با دوست صمیمیم که دختر هست دارمچت میکنم انقد سر این استرس دارم که با هر صدایی گوشیمو میارم پایین وقتی نمیتونم حتی دوکلوم باشون حرف بزنم و وقتی حتی نمیتونن درکم کنن وقتی حتی نمیزارن زندگیکنم وقتی حتی نمیدونن دارن سرم چه بلایی میارن الان دیگه دوست حسابشون نمیکنمو برام غریبن خیلیا مشکلشون با خانوادشون اینکه چرا فقط میتونن تا ساعت ۸ شب بیرون باشن یا وقتی بدون اجازشون کاری میکنن خانوادشون از این ناراحت میشن که چرا فقط بشون نگفتن و اجازه نگرفتن بخداااا منممم ادمممم اینکارایی که میکنن باهام باور کنید عقده شده برام دیگه از خودم خوشم نمیاد به چیزی حس ندارم افسرده شدم اگه حتی یه نمره تو درسام کم بیارم همین گوشیمو ازم برای یه ماه میگرن و دیگه بم نمیدن این وضع زندگیه من نبود من زندگیم فقط درس نبود من دوس ندارم بام اینجور رفتار بشه من نمیتونمممم اینجوری دوووممم بیارم