لزفا بیایید کمک ایا تقثیر منه؟؟

Question

همسر من قبل ازدواج با من با یکی دوست بود

اولین دوس دخترش بوده

تو بچگی باهم دوس شدن و خیلی علاقه ای بهش نداشت، به دختره هم همیشه میگفت که کات کنن و اون راضی نمیشد و کات نمیکرد

بهشم همیشه میگفت ک نمیگیرمت و خودت اگه میخوای بمون

من واقعا چتاشونو دیده بودم ک بهش بارها گفته بود ازدواج کنم میرم

حتی دختره هم اقرار کرد اینو

دلیل اینک ۴ سالم باهم بودن این بود ک همسر من به شدت ادم دل نارکیه و دلش خیلی میسوخت ینی هربار کات میکردن دختره انقدر گریه زاری میکرد ک اینم میموند و میگفت هستم ولی ازدواج کنم میرم

این دختره هم میگفت باشه بمون فقط

خیلی وابسته بود دختره ولی رابطشون افتضاح بود

همسر من حیلی اذیت شد سرش

مشکل اعصاب پیدا کرده بود از دست دختره

ولی قبل اینک کامل کات کنه با من آشنا شد و از من خوشش اومد

من فهمیدم دوس دختر داره اونموقع گفتم من باهات اوکی نمیشم یا کلا برو یا کات کن بعد با من باش

همسرم گفت باید یکم بگذره بشناسمت اگه بخوام باهات ازدواج کنم دیگه کاملا کات میکنم هرچقدرم گریه کنه برنمیگردم

ما چندماه درارتباط بودیم

رل نبودیم

ولی احساس داشتیم بهم

یکم صمیمی تر شدیم همسرم باهاش کات کرد و هرچقدرم دختره گریه زاری کرد دیگه برنگشت

فقط دلش میسوخت و خیلی نزاشت اذیت بشه

ینی مثلا دختره زنگ میزدفوشش میداد یا اومد دم در خونشون ابروشو برد ولی همسرم کاری نکرد و چیزیم نگفت بعدشم ک ازدواج کردیم در صورتی ک هرکی بود بلاکش میکرد

حالا دختره ب من پیام داده ک تو اومدی وسط رابطه ما و عشقمو ازم گرفتی

خدا فلانت کنه بسانت کنه

کارما کلفتی پس میدی

حالا عصبی شدم واقعا

رفته رو مخم حرفاس

Answer 1

حرفای منو کپی پیست کن براش بفرس: اگه میخواست بگیرتت چهار سال وقت داشت، مگه تو این چهار سال من بین تون بودم؟ چرا نیومد بگیرتت؟ آنقدر حقیقت تلخه که میخوای تلخیشو بندازی گردن یکی دیگه؟ دختره * آویزون اگه یه ذره ارزش داشتی مجبور نبودی برای موندن کسی التماس کنی برو ارزش وجودیت رو بالا ببر ،اون حتی اگه منو هم نمی گرفت نمیومد تو رو بگیره یکی دیگه غیر از تو رو می گرفت. هزار بار هم بهت گفته بود ولی تو هالیت نمیشده. من با دعای کسی نیومدم که با نفرین برم. یه روزی این اتفاق می افتاد بهتره قبول کنی که خدا برات یه شوهر دیگه در نظر گرفته

Comments

واقعا همه حرفات حقه
منم نبودم باهاش ازدواج نمیکرد، همسرم ۶ ماه بعد آشنایی با من اومد خواستگاری ولی تو ۴ سال حتی دختره رو به مامانش معرفی نکرده بود
من درکش کردم که خیلی حالش بده اینو میگه و همه اینارو خیلی با زبون خوش بهش گفته بودم ولی متاسفانه اومدیم ثواب کنیم کباب شدیم
برگشت گفت فکر کردی خیلی میفهمی خیلی زرنگی خیلی خودتو بالا میبینی
من کلی کتاب خوب بهش معرفی کزدم و خواستم کمکش کنم ولی خودش اصلا حاضر نیس اصلاح بشه
منم بلاکش کردم