من ۴۵ سالمه. دبیرستان که میرفتم، یک دختر سال بالایی که یکی دو سالی مردود شده بود، تو سرویس مدرسه مون بود که روی من کراش داشت
خودش سینه نداشت و رو هرکی سینه های خوشگل داشت، کراش میزد و جووورییی زل میزد به طرف اصن برگای طرف میریخت
از این بین، چند وقتی گیر داده بود به سینه های من و مدام میگفت چه ممه های خوشگلی داری و چه چیزی و فلان
با اینکه سینه های بقیه از من بزرگتر هم بود، باز از سینه های من خیلی تعریف میکرد
توی مینی بوس به زور کنار من می نشست و دستمالی ام می کرد و من از ترس اینکه آبروم بره، تسلیم خواسته هاش میشدم.
یجورایی ازش میترسیدم
همه میگفتن ازش دوری کن خوب نیس