سلام خسته نباشید . من به مدت ۳.۴ ماه هست با یه اقایی دوست هستم . اولش این اقا خیلی عاشقانه بامن رفتار کرد و کاملا با رفتارا و کاراش بهم میفهموند منو خیلی دوست داره و عاشقمه یک روز من رو نمیدید نمیتونست .مدام زنگ و پیام . تا پیام میدادم میخوند و جواب میداد . من خیلی وابسته و دلبستش شدم و الان واقعا عاشقشم و بدون وجودش نمیتونم. اما اون مثل قبل یک هفته هم نبینیم براش مهم نیست. همیشه شروع کننده صحبتها منم و تماس فقط من میزنم . خیلی عذا میکشم . رو در رو که باهاش حرف میزنم میگه من عاشقتم و یدون تو نمیتونم ولی وقتی نمیبینمش حس میکنم منو نمیخاد. الان بلاتکلیف موندم و دارم عذاب میکشم
لطفا بهم راه چار بدین من چی کار کنم . وقتی منو میبینه طوری باهام حرف میزنه و برای حرفام دلیل داره که دهنم بسته میشه و اینکه از اون اول به قصد ازدواج اومد جلو و گفت من تو رو به چشم دوست دخترم نمی بینم تو این چند روز اخیرم جوابمو تک حرفی میده و ازش پرسیدم ازم خسته شدی گفت اره میگه حوصله ندارم . من واقعا سختمه جدایی ازش چیکار کنم ؟