سلام
من 18 سالمه و توی خونواده متعصب بزرگ شدم پدرم خیلی شکاک و بدبینه. من از اول شاهد دعوا های شدید و فیزیک و لفظی و به شدت تحقیر کننده پدرم نسبت به مادرم بودم.
یکم دیگه کنکور میدم. اما از بچگی ترس از دعوا دارم و فکرو خیال همیشه همرامه. این ایام پدرم تو خونست و بخاطر تعطیلات و ماه رمضون سرکار نمیره. خونه پره تنشه و من چه برم بیرون از خونه چه بمونم بازم اظطراب اینکه الان یه بهونه برای جنجال به پا میکنه رو دارم.نمیتونم با تمرکز درس بخونم...
به قدری سر این موضوع حالم بده که چندین بار دچار فشار عصبی شدم و خیلی اوقات افسردگی دارم. من به عنوان فرزند اول طبیعیه که انقدر دغدغه خواهر و برادر و مادرمو دارم؟ جوری که دیگه نمیتونم به خودم فکر کنم و همش مریض و بی حالم...؟