من یه ساله که توعقدم تواین یه سال خیلی باشوهرم بحث داشتم چون قبل ازدواج که دوست بودیم بهم میگف بابام پشتمه بهم پول میده فلان بعد که ازدواج کردیم باباش پشتش درنیومدکمکش نکرد بعد این ماجرا امسال عید خونه پدرشوهرم بودم سر یه چیزخیلی کوچیک به شوهرم سیلی زدم اونم سریع کارمنو برگردوند به من سیلی زد بعدش من عصبانی شدم رفتم توپذیرایی داد زدم پیش پدرشوهرم که بابا بیا ببین پسرت منو زده اونم اومد پسرشو دعوا بعد من تودعوا به پسرش گفتم گوه نخور پدرشوهرم عصبانی شد هرچی تودهنش دروامد به من گف من تهران زندگی میکنم ولی اصالتا منوشوهرم شمالی هستیم بهم فش داد به پسرش گف نباید تهران زن میبردی چون تهرانیا جندن به من توهین کرد بعدش پشیمون شد و ازمن معذرت خواهی کرد پدرشوهرم منم برای ابروم به پدرمادرم چیزی تعریف نکردم چون زندگیم نمیخام بهم بریزه شوهرمم کلی ازمن معذرت خواهی کرد بهم گف شانس دیگ به زندگیمون مونده منم ازخونه پدرشوهرم اینا به تهران اومدم دیگ نه میخام برم خونشون نه دیگ دو روز دیگ به خونم راهش بدم ولی الان دودلم توزندگیم به نظرتون درسته به شوهرم شانس دیگ بدم و زندگیمو بهم نریزم بعد این همه اتفاق بی حرمتیایی که شده نمیدونم چیکارکنم تو دو راهی گیر کردم