دختره بهم اینجوری گفت دلمو شکستی و نمیبخشمت سرنمازم بخاطر تو اشک میریزم

Question

سلام بر شما
بنده ۳۶ سال سن دارم و دو عقد ناموفق داشتم تو عقد به دلایلی جدا شدم وه این زیاد مهم نیست خانمی از اشنایان با ۲۱ سال سن بدون سابقه ازدواج به بنده پیام دادن و گفتن چندساله که منو دوس دارن البته چندبار قبل هم گفته بودند اما این سری میگن که من سرد باهاشون برخورد کردم و دلشون رو شکستم دل شکستن نوعی حق الناس محسوب میشه  از این صحبت ها
‌من نمیدونم چطور رفتاری داشته باشم و این خانم منتظر چه جوابی هستند بارها از خودشون پرسیدم و محترمانه بیان کردم امکان ارتباط یا ازدواج وجود نداره اون خانم میگن من از ۱۵ سالگی به شما علاقه مند بودم شما ازدواج کردید جدا شدید همچنان از ۱۵ سالگی تا الان علاقه مندم

Answer 1

قبلا باهاشون ارتباط صمیمی یا نزدیک به صمیمی نداشتید؟ مثلا در کودکی از ایشان نگهداری کرده باشید یا به او در درس ها کمک کرده باشید. علایق اینجوری حتما یه دلیلی در گذشته داره.
شاید یک رفتار از نظر شما کم اهمیت بوده باشه؛ اما در ذهن یک دختر بچه یا دختر نوجوان، معنی دیگه ای داشته. مثلا در یک مهمانی به او کمک کوچکی کرده باشید. اصلا یک ارتباط کوچک با جنس مخالف مخصوصا کسی که خیلی بزرگتر باشه، تو نوجوونی برای دخترا جذابه و ارتباطای نزدیک با جنس مخالف تو سن پایین، تا سال های سال در ذهن دخترها میمونه

Answer 2

آقا خب زوری نیست که واقعاً چرا بعضی‌ها انقدر می‌چسبن به آدم. خب طرف نمی‌خواد اصلاً ازدواج کنه شاید اصلاً از شما خوشش نمیاد زوری نیست که مسئله یک‌عمر زندگیه.

Answer 3

هیچ چیز بدتر از این نیست که یه دختر، آویزون یه پسر بشه و برای ازدواج التماس کنه... مخصوصا دختری که خیلی با آدم فاصله داره؛ هم از لحاظ سنی، هم از لحاظ اخلاقی و فرهنگی و هم از نظر تحصیلی..‌. من تجربه اش رو داشتم... آدم واقعا میمونه که چه واکنشی باید نشون بده...

Comments

امان از تجربه
مثل اینکه خیلی در این موقعیت قرار داشتی؛ درسته؟! پولداری یا خوشگل یا مثل خیلی ها که آرزوهاشون رو اینجا می‌نويسن ما رو اسکول کردی؟

---

نه پولدارم و نه خوشگل... اما چند سال پیش وقتی که ۲۵ سالم بود، یه دختر آویزونم شده بود. طرف دخترخاله دختر داییم میشه و حدود ۶ سالی از من کوچکتر بود. اولش خیلی غیرمستقیم و زیر پوستی بهم فهموند که خاطر خواهمه. بعد که واکنشی نشون ندادم، چند بار بهم پیشنهاد ازدواج داد و من قبول نکردم. بعدش پیشنهاد داد که صیغه ام بشه. من به تمام پیشنهاداش جواب رد دادم. آخه به نظرم جز زنای سن بالا بعیده کسی انقدر راحت خودشو عرضه کنه و به طرف میل انتخاب یا رد شدن بده. در آخر هم پیشنهاد دوستی داد که من وسوسه شدم و قبول کردم. اما بعدا فهمیدم ‌که با یکی دیگه هم هست و من هم باهاش برخورد بدی کردم و الانم افتاده به راه بد...

---

دقیقا عین من. من خودم به شوهرم پیشنهاد ازدواج دادم که قبول نکرد و بعدش پیشنهاد دوستی دادم که قبول کرد. و در نهایت پس از چند سال دوستی، پیشنهاد ازدواج از طرف ایشون بود ولی خوب باز هم یجورایی خودم ترغیبش کردم.