سلام من 24 سال هست که فرزند 26 و 29 ساله ام رو فقط با یکسان لباس بچه کوچک و بخشیدن مهریه و ارث پدر و دادن بدهی های شوهر گذروندم واز صفر در سن پایین تمام تلاشم رو کردم و بزرگشان کردم دانشگاه رفتند و الان در حد مطلوب کمبودی احساس نمی کنند و خودم هم دانشگاه رفتم ومهندس شرکت و کارمند و اعتبار و جایگاه اجتماعی خوبی دارم و در این جامعه معلوم الحال خودم و بچه هام رو سالم و کامل پشتیبانی کردم اینها روگفتم که وجود سختیهایی که کشیدم بی اندازه و گويا ست حالا دخترم با پسری آشنا شده که بیان خواستگاری ولی مادر پسر گفته چون من جداشدم و بچه ها تو دو محیط جدا بزرگ شدن پس اعتماد نمیکنه که پسرش رو جایی بفرسته که حمایتی نداره و دخترم مگه جلو ازدواج و موقعیت های زندگی من گرفته شده و تو مسببش هستی از دست این فرهنگ و قضاوت هیولا خیلی ناراحتم و چه پاسخی میتوانم به دخترم و خانواده پسر بدم لطفا کمکم کنید ممنون