سلام
من ۱۱ سال هست که ازدواج کردم، همسرم بلد نیست ابراز علاقه * کلامی کنه و این موضوع واقعا منو رنج میده، و واقعا میخوام بخاطر همین موضوع ازش جدا شم چون برام خیلی اذیت کننده ست.
برام گل و کادو میخره بغلم میکنه. اما توی این ۱۱ سال جمله * محبت آمیزی نگفته که تو خاطرم بمونه.
در این باره بارها باهاش حرف زدم از نیازم و از احساسم گفتم اما فایده ای نداشته، میگه قبول دارم که این اشکال و دارم.... اما در واقع کاری برای حل این مشکل نکرده.
خیلی به خودش فشار بیاره میگه دوست دارم!!!! من غیر تو هیچ کسی و ندارم!!!! من بخاطر تو بچه ها دارم تلاش میکنم!!!
شاید به هر کسی بگم بخاطر این میخوام جدا شم بهم بخنده، اما واقعا برام سخته. مخصوصا وقتی کسی تو مهمونی ها یا جاهای دیگه ازم تعریف میکنه بیشتر بهم میریزم. با خودم میگم این همه آدم که از من خوششون میاد و تعریف میکنن چرا باید همسرم....
چون کلامی چیزی نمیگه من احساس میکنم من و دوست نداره، چون اعتقاد دارم اگه آدم هر کسی و دوست داشته باشه نمیتونه بهش نگه.
وقتی از احساساتم بهش میگم گریه میکنه و میگه من تو زندگی خوشحال بودم که تو کنارم آرامش داری و دلخوشیم به این بود، اگه تو هم این آرامش و نداشته باشی من تو زندگیم هیچ موفقیتی نداشتم....
میفهمم دلش میخواد من کنارش آرامش داشته باشم ولی ندارم.
راستش و بخواین تو یه موقع هایی از ماه بدترم میشم. مثلا این ماه قبل از اینکه حالم به این شدت بد بشه بهش گفتم! گفتم وقتی این جوری میشم هورمون هام بالا پایین میشه حالم بده میشه، اما فایده ای نداشت.
الان واقعا ازش بدم میاد، و در عین حال دلم براش میسوزه.
بعضی وقتا با خودم میگم دوست داشتم همسرم الان این و میگفت، این کار و می کرد. اما در واقع....
نمیدونم من غیر عادیم! یا اون!
من نباید توقع محبت کلامی داشته باشم؟ یا اون باید به این فکر باشه..
میدونم اگه طلاق بگیرم با دو تا بچه وضعیت بهتری نخواهم داشت، اما شاید آرامشم بیشتر باشه.
وای که چقدر حرف دارم برای زدن