باسلام مادری دارم که تقریبا هفتادسالشه پدرم فوت کرده ومادوبرادروچهارتاخواهریم مادرم دوسال میشه تنهاشده توی یه خونه هست دوتا ازبرادرهام ودوتا ازخواهرهام نزدیکش هستن ولی خصوصیات اخلاقی که مادرم وبرادر وخواهرام دارن باعث شده رفت وامدزیادباهم نداشته باشن هرچه صحبتم باهاشون میکنی فایده ای نداره واین باعث شده مادرم احساس تنهایی کنه من ویه خواهردیگرم شهردیگه هستیم حالا مادرم میگه چون تنهاهستم چندماه میادپیش من وچندماه هم پیش خواهردیگه ام. من خودم مشکلی ندارم اما شوهرم راضی نیست ومیگه اگه تفریحی بیادیکماه بمونه اشکال نداره ولی اینجوری من اصلا راحت نیستم وسختمه راستش مادرم هروقت میادخونه من روحیاتش به ما نمیخوره اهل غیبته به شدت وناراحت میشه بچها رودعوا میکنه همسرم با رفتاراش اذیت میشه وناراحت. من موندم وسط ازیه طرف اگه چیزی به مادرم بگم ناراحت میشه وازنفرینش میترسم وازیه طرفم شوهرم راضی نیست وقتی به خواهرمم میگم مشکلم رومیگه منم تنهایی نمیتونم قبول کنم. به مادرم جرات نمیکنم صحبت کنم چون سابقه خوبی نداره یه بارخودش روتوی خونه حبس کرده بودسه روز ماجراهایی داشتیم من توی مجردی ازهمین مادر وپدرم خیلی سختی کشیدم الانم که ازدواج کردم بازم مادرم شده مایه عذاب روحم واقعا نمیدونم چیکارکنم. کمکم کنیدبگیدچه کنم که مادرمم ازم ناراحت نشه وشوهرمم ازم ناراحت نشه؟؟